مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ

  • دسته بندی:کتاب
  • کد:120113
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: فاضل اسکندر
    • مترجم: آبتین گلکار
    • ناشر: انتشارات افق
  • گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
  • ارسال به کل کشور
  • + -
    70,000 66,500
  • افزودن به سبد

این رمان نخستین‌بار در سال ۱۹۸۰ در مجلهٔ کانتیننت (قاره) که مهاجران روس در پاریس منتشرش می‌کردند، به چاپ رسید، ولی چاپ آن در خود اتحاد شوروی تا پیش از سال ۱۹۸۸، یعنی پس از پروسترویکا و دورهٔ آزادی بیان، ممکن نشد.

در نگاه نخست به نظر می‌رسد که اثر برای کودکان نوشته شده است. نثر و روایت ساده و گذشتن ماجرا در سرزمین حیوانات ظاهر اثر را به حکایات اخلاقی شبیه می‌کند، ولی خواننده با گذشتن صفحات نخست درمی‌یابد که قضیه فراتر از این حرف‌هاست و بیهوده نیست که برخی از پژوهشگران این اثر را با مزرعهٔ حیوانات جورج اورول مقایسه کرده‌اند. نویسنده با تیزبینی گوشه‌هایی از مناسبات اجتماعی زمان خود را در قالب جوامع حیوانات به تصویر می‌کشد و خواننده را ناگزیر از این پرسش می‌کند که ریشهٔ نابسامانی‌های زندگی را باید در کجا جست؟ اسکندر به‌روشنی طرف‌دار این نظر است که نمی‌توان فقط حاکمان ناصالح را عامل بدبختی‌ها معرفی کرد؛ بلکه ضعف‌های شخصیتی ریشه دوانده در جامعه، از قبیل تن‌پروری، سودجویی، فریبکاری، خودخواهی، گرایش به مصالحه و... نیز در اغلب موارد نقشی به همان اندازه مهم در به قهقرا رفتن جامعه بازی می‌کنند.

گزیده ای از کتاب :

«گاه شاخه‌های نوک درختی خش‌خشی می‌کردند و صدای قیل‌وقال میمون‌ها به هوا بلند می‌شد. سپس غرش خواب‌آلود شیری برمی‌خاست که همان حوالی چرت می‌زد. میمون‌ها با شنیدن غرش شیر به پچ‌پچ می‌افتادند، ولی پس از چند لحظه همه چیز یادشان می‌رفت و دوباره جیغ می‌کشیدند و دوباره شیر با غرشی به آن‌ها هشدار می‌داد که مزاحم خوابش نشوند، چون نزدیک شب باید به شکار می‌رفت.

میمون‌ها دوباره شروع می‌کردند به پچ‌پچ، ولی به‌هیچ‌وجه نمی‌توانستند بی‌سروصدا بمانند. مدام دربارهٔ چیزی جرّوبحث می‌کردند و نمی‌شد فهمید علت اختلافشان چیست.

البته دو مار بوآ که مشغول استراحت روی سنگ خزه‌پوش بودند، به این قیل‌وقال‌ها توجهی نشان نمی‌دادند و گاهی که ضمن صحبت جیغ بلند میمون‌ها را می‌شنیدند با خودشان می‌گفتند: «لابد دعوای احمقانه‌ای است، لابد حاضر نیستند موز گندیده‌ای را با هم قسمت کنند و برای همین بحث می‌کنند...»

مار نوجوان که تازه بلعیدن خرگوش‌ها را یاد گرفته بود، گفت: «از یک چیز سر در نمی‌آورم. چرا وقتی من به خرگوش‌ها نگاه می‌کنم، فرار نمی‌کنند؟ آن‌ها که خیلی تند می‌دوند.»

چپ‌چشم تعجب کرد: «چطور فرار کنند؟ ما آن‌ها را هیپنوتیزم می‌کنیم...»

مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»

    • نویسنده فاضل اسکندر
    • مترجم آبتین گلکار
    • ناشر انتشارات افق
    • نوبت چاپ سوم
    • تعداد صفحه 221
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.