همسر اول

«همسر اول»، رمانی معاصر از فرانسواز شاندناگور، نویسنده‌ی برجسته‌ی فرانسوی، که در سال 1998 منتشر شد، اثری است با درون‌مایه‌ای اجتماعی که به موضوعاتی چون طلاق، فروپاشی زندگی خانوادگی و چالش‌های هویتی از منظری اتوبیوگرافیک می‌پردازد. داستان در دو فضای متضاد، پاریس پرهیاهو و روستای آرام کومبری در ناحیه‌ی کرواز، روایت می‌شود و به‌نظر می‌رسد شخصی‌ترین اثر شاندناگور باشد. او در این رمان، با نثری روان و تأمل‌برانگیز، نه‌تنها به کاوش در احساسات و تجربه‌های شخصی می‌پردازد، بلکه با تسلطش بر اساطیر و متون کهن ادبیات جهان، لایه‌هایی از عمق تاریخی و فرهنگی به داستان می‌افزاید.

این رمان، که با استقبال گسترده‌ی مخاطبان روبه‌رو شد و تا سال 2007 چندین بار تجدید چاپ شد، تصویری دقیق و احساسی از روابط انسانی، به‌ویژه در مواجهه با جدایی و از دست دادن، ارائه می‌دهد. شاندناگور با ظرافت، دردها و امیدهای شخصیت‌ها را در بستری از واقعیت‌های اجتماعی و شخصی به هم می‌آمیزد و اثری خلق می‌کند که هم‌زمان صمیمی و جهان‌شمول است.

«در کومبری، زیر سایه‌ی درختان بلوط، به یاد روزهایی افتادم که پاریس هنوز خانه‌ام بود. صدای خنده‌هایمان در آپارتمان کوچکمان می‌پیچید، اما حالا، سکوت روستا انگار تمام آن خاطرات را بلعیده بود. طلاق فقط یک کاغذ نبود؛ تکه‌تکه شدن چیزی بود که گمان می‌کردم ابدی است.»