این کتاب مجموعه داستانی جذاب و پرکشش است که مسیر جدیدی را در داستاننویسی فارسی ایجاد کرد. این کتاب روایت آدمهایی را میخوانیم که در ترکیبی از خاطره و مرگ و زندگی است. این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران بسیار جذاب است زیرا خدایی یکی از بهترین نویسندگان معاصر ایران است که کتاب تمام زمستان من را گرم کن او به عنوان بهترین مجموعه داستان دهه هشتاد از سوی جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات معرفی شده است.
گزیده ای از کتاب :
صدای درِ دستشویی آمد و صدای پسر که سلام میکرد. پیرزن گفت «سلام. سرد شده.» رادیو را برداشت. رادیو امریکا را گرفت و گفت «دیر شد.»
زن گفت «عیبی ندارد. دیگر عیبی ندارد.»
صدای قدونیمقدها هم آمد. پیرزن چایشان را ریخت و بعد آب سرد را روی چای آنها اضافه کرد. بچهها آمدند. سلام کردند. مادرشان گفت «نوبت ماست.» و به شوهرش نگاه کرد و خندید.
وقتی همه رفتند و پیرزن تنها شد، فقط خوابید. «خیلی خستهام. حالا کو تا عصر.»
با صدای زنگ تلفن بیدار شد. پسرش بود. پیرزن گفت «برای راه شامیکباب درست میکنم، برای امشب هم چیزی درست میکنم. بیروزی که نیستیم.» گوشی را که گذاشت، رفت و آبی به سر و صورت زد. صورتش را با حوله خشک کرد. «حوله هم باید بردارم.»
به اتاقش رفت. دوباره کمد را باز کرد. «بالاخره چی بردارم؟ دامنم را که میبرم. این دوتا پیراهن را. کاش از پسره میپرسیدم آنجا سرد است یا گرم است. میگویند آنجا موها فرفری میشود. مثل این دختر زنگباریها. قدیمها برای معالجه میرفتند کنار دریا. آبش شور است. اما خوب رطوبت دارد. باید لباس پشمی هم بردارم، شاید بیوقتی شدم.»
شب که شد، شامیکباب درست کرد. عروس گفت «چیزی کم ندارید؟» و صدایش توی اتاقنشیمن پیچید. پیرزن گفت «نه. هیچی. همهچیز هست.»
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.