سلنا مورفی در وضعیت بدی به سر میبرد. او به تازگی فهمیده است همسرش با پرستار بچهشان رابطه دارد. او یک روز در قطار نشسته بود و از محل کار به خانه برمیگشت که در این میان خانمی شروع به صحبت با او کرد. زن پیش سلنا اعتراف کرد که با رئیسش رابطه دارد. سلنا نیز از ماجرای رابطهی پنهانی همسر و پرستار با زن غریبه میگوید. با رسیدن به مقصد، او تصور کرد گفتوگو به پایان رسیده و آنها دیگر هرگز با هم همکلام نخواهند شد. اما پیامی که مدتی بعد بر صفحهی گوشی سلنا ظاهر شد، فرضیهاش را در هم شکست. میان او و آن زن زیبا در قطار شمارهای رد و بدل نشده بود. پس آن پیامی که میگفت: «میشود قراری بگذاریم و با هم صحبت کنیم؟ مارتا هستم، در قطار هممسیر بودیم.» از کجا بود؟ این پیام آشوبی اساسی برای او ایجاد کرد. کمی بعد، پرستار بچه ناپدید شد و این بر آشفتگیهای سلنا دو چندان افزود. به راستی چه ارتباطی میان آن زن ناشناس، پیامش و پرستار بچه وجود دارد؟ سلنا مطمئن نیست برای آنچه که قرار است آشکار شود، آماده است یا نه...
کتاب اعترافات در ساعت 7:45 (Confessions on the 7:45) رمانیست دربارهی اینکه چگونه کینه و درد ترک شدن میتواند گناهکار و بیگناه، هر دو را با هم، به دامان نفرت و تباهی بکشاند. ماجرایی که هیچکس از آن برنده بیرون نمیآید. لیزا آنگر (Lisa Unger) این اثر را در سال 2020 منتشر و از زمان انتشار نقدهای مثبتی را به خود جلب کرد. این اثر نگاهی تیزبینانه به افرادیست که تصور میکنیم آنها را میشناسیم. آنگر یک استاد بیبدیل در قصهگوییست.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.