مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب ایذا

  • دسته بندی:جوان و بزرگسال
  • کد:117807
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: مصطفی رضایی
    • ناشر: انتشارات کتابستان معرفت
  • گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
  • ارسال به کل کشور
  • + -
    135,000 128,250
  • افزودن به سبد

«ایذا» داستان هدف­ های برتر، افکار روشن، قدم های بزرگ و مدینۀ فاضله­ ای است که «مصطفی رضایی» پس از کتاب «زایو»[1] در تلفیق حیرت انگیزی از مدرنیته و معناگرایی، به تصویر کشیده است. این داستان شاهد گردهمایی افکار بالندۀ انسان­هایی­ ست که همواره برای آرامش و تکامل بشر تلاش می­ کنند. قهرمانانی که از طبقات جغرافیای مرزها رهیده و کشور حقیقی­ شان جهان بزرگ هستی ­ست. عده ای از آنان چون دکتر علی پارسا و لیلی دانشور خاستگاه دانش و اندیشه ­اند و گروهی از آنها مانند حافظ و حبیب، نگهبانان لحظات پرالتهاب نظم  و زیبای جهانی.

از آنجا که هیچگاه جهان بدون تقابل با انحراف افکار شیطانی حرکتی پیش رونده نخواهد داشت، «رائول» از دنیای شیشه­ ای آزمایشگاه فرا می ­رسد  و به گمان ایجاد تکامل مطلق و سریع، سعی در تسخیر جهان دارد. او به جاوادانگی پست انسانی قانع است و هدفش هر وسیله­ ای را توجیه می­ کند. به همین دلیل سعی دارد با اشاعه مواد بیولوژیکی درجهان، تفکر و رفتار انسان­ها را در کنترل خود گرفته و با اهداف و خواسته­ های خود همسو کند. او اولین بار این روش را مخفیانه در همایشی که دانشمندان بزرگی از سراسر جهان حضور دارند در تهران به اجرا می­ گذارد؛ اما نمی­ داند که به گفته دکتر پارسا انسان­ ها در مواجهه با تجربه و چالش­ ها مستحکم­تر می­ شوند و پیروزی آنها محصول عملکردشان است که اگر این­گونه نباشد گرفتار ترس می ­شوند و به یک هیچ بزرگ می رسند… حال آن که انسان برای هیچ آفریده نشده است.

«… با چشم‌های درشتش صورت پوشیده با ماسک سیاه او را ورانداز کرد. چهار نفر دیگر در یک صف پشت او ایستاده بودند. همه هم‌رنگ، با لباس‌های فرم یکدست مشکی. همه مسلح. سرتیم، دستش را بالا آورد و با انگشت اشاره به کودک رساند: “هيس”

چند قدم جلو آمد. به واحدی که هدفشان بود نگاهی سریع انداخت. سر چرخاند و همان‌طور که طرف دیگر راهرو را در نظر گرفت، با هیبتش جلوی کودک بر زانو نشست. کمی از ماسکش را از روی دهان کشید تا کودک لبخند او را ببیند و در همان حال که سلاح را با دست چپ گرفته بود، با دست راست روی سر کودک دست کشید. نگاهی به طرح پرچم ایران انداخت. نفس‌های کودک به جریان افتاد. چشمش به سلاح مرد افتاد. هیجان‌زده شد و چشمانش برق زد: “شما پليس هستيد؟”

مرد سر تکان داد…»

    • نویسنده مصطفی رضایی
    • ناشر انتشارات کتابستان معرفت
    • نوبت چاپ دوم
    • تعداد صفحه 272
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.