"بازگشت به سرای اصلی" از "کلم کین"، "داستان هایی از نزدیک شدن به مرز مرگ" را بازگو می کند. 'زمانی که بمیریم چه اتفاقی می افتد؟' این پرسشی است که روزنامه نگار برنده ی جایزه، "کلم کین"، در کتاب پر شور و هیجان خود تحت عنوان "بازگشت به سرای اصلی" ، که شامل جامع ترین توصیفاتی است که زنان و مردان ایرلندی در مورد زندگی پس از مرگ ارائه داده اند ، به آن پاسخ داده است.
این کتاب مصاحبه با بیش از 60 ایرلندی است که بسیاری از آنها درگذشته اند. با استفاده از تکنیک های مدرن احیا ، آنها دوباره به این جهان بازگشته اند. در "بازگشت به سرای اصلی" ، آن ها داستان های شگفت انگیزی از سفر به جهان دیگر را آورده اند. بیشتر آنها از طریق تونل های تاریک سفر کرده اند ، وارد روشنایی شدیدی شده اند ، مورد استقبال خانواده و دوستان متوفی قرار گرفته اند و با موجودی برتر روبرو شده اند. اکثریت مردم احساس آرامش عمیق کرده اند. نویسنده همراه با بیان داستان هایی از تجربیات نزدیک به مرگ ، سفرهای خارج از بدن و مشاهده های در بستر مرگ ، گزارش های قدیمی را، در دست نوشته های ایرلند باستان کشف کرده است که آینه داستان های مربوط به امروز است. وی همچنین آخرین شواهد علمی را بررسی می کند.
این کتاب خوانشی کاملا لذت بخش است و دلیل اصلی آن، استعداد قصه گویی "کلم کین" است. تقریبا هر شخصی با توصیف روشنی از اوضاع – زمان، روز ، شرایط آب و هوایی ، مکان ، کاری که فرد انجام می دهد و احساساتش، روایت خود را آغاز می کند و سپس به بیان تجربه خود به گویاترین شکل می پردازد.

گزیده ای از کتاب:

 هنگامی که برادرم دیگر بار به هوش آمد، به مادرم گفت که خود را درون تونلی دیده بود. او در آن تونل پیش رفته بود و سپس با تجربه بسیار دل انگیز و زیبایی رویارو شده بود. او گفت که احساس بسیار خوب و دلنشینی در تمام وجودش داشته است و این که سرشار از صلح و آرامش شده بود و به هیچ وجه ناراحت نخواهد شد اگر قرار باشد به همان مکان صلح آمیز بازگردد. مادرم تمام سخنان او را باور کرد. برادرم یک شبه، حالتی بسیار شاد پیدا کرد و گفت که آن مکان خارق العاده بوده است. او خود نیز یقین داشت که برای مدتی کوتاه، جان داده بوده است. پس از آن، او دیگر بسیار آرام شد. دیگر آماده پر کشیدن بود. خوشحالی عظیم او از این نشات می گرفت که اگر قرار بود بمیرد و به این مکان زیبا و باورنکردنی برود، پس به راستی راضی و خوشنود بود. فکر می کنم که او از تجربه اش با همه صحبت کرد. من نیز با خود می اندیشیدم:«به راستی جالب و خارق العاده نیست که او توانسته است تا عالم باقی پیش برود و سپس به روی زمین بازگردد؟»