کتاب بانوی آبیها نوشته راضیه تجار زندگینامه داستانی خلبان شهلا دهبزرگی، اولین زن خلبان ایران است که در دوران جنگ ایران و عراق هم خلبان هواپیماهای جنگی بود و برای جمعآوری اطلاعات پرواز میکرد.
کتاب بانوی آبیها ماجرای شهلا دهبزرگی اولین زن خلبان ایران است که مدرک خلبانیاش را پیش از انقلاب اسلامی گرفته بود و بعد از انقلاب در دوران جنگ به خلبانی مشغول شد. این کتاب بعد از جمعآوری صحبتهای شهلا دهبزرگی به شکل یک روایت داستانی نوشته شده است. اتفاقات هیجانانگیز زندگی این زن قدرتمند و حوادث زندگیاش خواننده را از ابتدا تا انتها با داستان همراه میکند و تصویر جدیدی از تلاشهای زن ایرانی برای برابری به خواننده نشان میدهد.
گزیده ای از کتاب:
کوهها زیر نور عصرگاهی بنفش و گاه آبی بودند. دیدهبان موردی مشکوک را گزارش داد. پرواز را ادامه داد. گشت و گشت تا جایی که احساس کرد اکسیژن کپسولی که به همراه داشت، تمام شده است.
انگار سلولهای مغزش از کار افتادند. چشمانش سیاهی میرفت و دست و پایش خواب. دیدهبان هم وضعیتی بهتر از او نداشت. به هر مصیبتی خود را به منطقۀ اوینکه، اطراف گرمسار، کشاند؛ جای خلوتی که باند فرود داشت. وضعیت قرمز بود و باید فرودمیآمد. بعد طی مسافتی هواپیما ایستاد. احساس میکرد بدنش را کوبیدهاند. گردنش به طرفی خم شد. صدای شلیک میآمد. وای مردم روستا به طرف هواپیما میدویدند و شلیک میکردند؛ آن هم با تفنگ برنو. مشتهای گرهکردهشان گویی بر سرش فرودمیآمد.
بهسختی در هواپیما را باز کرد و با دستهای بالابرده خود را بیرون انداخت و گفت: «اجازه دهید برادران... من... من یک خلبان ایرانی هستم. این برادر هم دیدهبان من است. ما... ما برای گشتزنی آمدیم. مثل... مثل خود شما نگران مرزهای هوایی هستیم.»
روستاییان دور هواپیما حلقه زدند.
ـ دروغ میگویی. ما خلبان زن نداریم. شما عراقی هستند. جاسوس عراقی.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.