بچه گربه به گربه گفت (بهترین داستان های تصویری)،(گلاسه،منگنه ای،شمیز،خشتی بزرگ،شهر قلم)

بچه گربه به گربه گفت (بهترین داستان های تصویری)،(گلاسه،منگنه ای،شمیز،خشتی بزرگ،شهر قلم)

5 / 0 0 نظر
اشتراک گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!
کپی کردن لینک
  • روی مبل یک گربه بود. کنار گربه هم یک بچه گربه بود. خیلی با مزه بود. یک پاپیون هم داست. خیلی قشنگ آن حا نشسته بود.
    روی مبل یک جعبه پر از آبنبات های ریزه میزه هم بود. اما درش بسته بود! چه بد! حیف شد!
    گربه و بچه گربه به هم گفتند: “بیا بازش کنیم. باید خیلی قشنگ باشند.”
    گربه و بچه گربه به هم گفتند: “ولی درش بسته است! جه بد! حیف شد!”
    گربه به بچه گربه گفت: “بیا از طوطی خانم کمک بگیریم. او می تواند در جعبه را باز کند! چون یک نوک خیلی قشنگ دارد!”
    اما خانم طوطی خوابیده بود. چه بد! حیف شد!

  • هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.