جاسوس (سرگذشت 1 رقصنده)

5 / 0 0 نظر
  • کد محصول:
    119479
  • دسته بندی: کتاب
  • برند:
  • ویژگی‌ها:
    • نویسنده: پائولو کوئیلو
    • مترجم: اعظم خرام
    • ناشر: کتاب پارسه
    • شابک: 9786002532671
اشتراک گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!
کپی کردن لینک
  • کتاب جاسوس، یکی دیگر از آثار پرفروش و محبوب نویسندۀ برزیلی؛ پائولو کوئلیو است. جاسوس داستان فراموش‌ نشدنی زنی ا‌ست که به خود جرأت داد تا برخلاف عرف دورانش زندگی کند و بهایش را نیز پرداخت.

    پائولو کوئلیو نویسنده ی رمان پرفروش کیمیاگر، در این اثر جدید خود، یکی از مرموزترین زنان تاریخ به نام ماتا هاری را، مجددا به زندگی باز می گرداند. ماتا هاری نام مستعار مارگارتا زله بود او دوران کودکی عجیبیب و پر ماجرایی داشت. زمانی که 16 سال داشت هر دو پدر و مادرش فوت کردند، برخی ها به او تجاوز کردند. پس از به بلوغ رسیدن با یک افسر ازدواج کرد و به مکانی دیگر رفتند. در حالی که رقص جاوا آموخته بود و دو فرزندش بدلیل بیماری سیفلیس مرده بودند از شوهرش جدا شد و به پاریس نقل مکان کرد. زنی که تنها جرمش این بود که "زنی مستقل" بود. زمانی که ماتا هاری به پاریس رسید، هیچ پولی نداشت اما طی چند ماه بعد او به یکی از مشهورترین زنان شهر تبدیل شد. به عنوان یک رقاص او مخاطبانش را سر شوق می آورد، در مقام یک فاحشه، او قدرتمندترین و سرشناس ترین مردان شهر را فریفته ی خود می کرد. اما همانطور که کشوری که درگیر جنگ است گرفتار پارانویا می شود، سبک زندگی ماتا هاری نیز مورد سوظن قرار گرفت. در سال 1917 ، او در اتاق هتل خود در شانزه لیزه دستگیر شد و به جاسوسی متهم شد. کتاب جاسوس داستان فراموش نشدنی زنی است که جرأت مخالفت با عرف معمول را داشت و در نهایت هزینه ی این مخالفت را پرداخت کرد.

    گزیده ای از کتاب :

    دلم می‌خواست همه‌چیز را بداند. او هم همان‌جا نشست و در سکوت به حرف‌هایم گوش داد. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که من به‌ هیچ‌وجه آنچه فکر می‌کردم نبودم. احساس می‌کردم در گودالی سیاه غرق شده‌ام و ناگهان در آن حال که زخم‌ها و جراحاتم را دیدم، احساس کردم قوی‌تر شده‌ام.

    اشک‌هایم از چشمانم جاری نمی‌شد بلکه از جایی عمیق‌تر و تیره‌تر، از جایی در قلبم، جاری می‌شد.

    اشک‌هایم برایم داستانی را تعریف می‌کردند که حتی نمی‌توانستم آن را بفهمم. من سوار بر قایقی بودم که در تاریکی از مسیری عبور می‌کرد، جایی دور از افق‌،‌ اما در آن تاریکی پرتوهای نور فانوس دریایی مرا به خشکی هدایت می‌کرد. می‌دانستم خشکی کجاست، فقط کافی بود دریای خروشان را بگذرانم، فقط کافی بود دیر نکنم و به موقع به ساحل برسم. قبلاً هرگز این اتفاق برایم نیفتاده بود. فکر می‌کردم حرف زدن دربارۀ آنچه روحم را می‌آزارد، باعث می‌شود احساس ضعف و ناتوانی کنم اما حالا کاملاً برعکس شده بود، اشک‌هایم مرا التیام می‌داد. من اشک می‌ریختم و ماسه‌ها را در مشتم می‌فشردم. دست‌هایم زخمی شده بود اما من دردی را احساس نمی‌کردم. داشتم شفا می‌یافتم. حالا می‌فهمیدم چرا کاتولیک‌ها اعتراف می‌کنند. با اینکه می‌دانند کشیش از گناهشان مطلع می‌شود ولی برای‌شان مهم نیست.

  • کتاب
    نویسندهپائولو کوئیلو
    مترجماعظم خرام
    ناشرکتاب پارسه
    شابک9786002532671
  • هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.