تئودور فینچ یکی از شخصیتهای اصلی داستان جایی که عاشق بودیم، در فکر مرگ است و همیشه در حال فکر کردن به شیوههای متفاوت خودکشی است. اما هر دفعه که جدی به این موضوع فکر میکند و تصمیمش را میگیرد اتفاقی خوشآیند، او را از انجام این کار باز میدارد. وایولت مارکی دیگر شخصیت این داستان، بهشدت منتظر است تا درسش تمام شود تا بتواند از شهرش و خاطرات تلخ ناشی از مرگ خواهرش فرار کند. این دو شخصیت که هردو رنجدیده هستند، سرانجام در صحنهای خالی از احساس در بالای برج ناقوس مدرسه یکدیگر را ملاقات میکنند، جایی که هر دو با هدف خودکشی آنجا هستند. این دیدار باعث میشود تا این دو، ناجی یکدیگر باشند و همدیگر را از خودکشی منصرف کنند. این اتفاق ارتباطی عجیب میان تئودور و وایولت برقرار میکند. معلوم نیست که کدام یک، ناجیِ آن دیگری خواهد شد. و زمانی که این دو برای انجام پروژهای برای یافتن شگفتیهای محل زندگیشان، تیمی را تشکیل میدهند، هم فینچ و هم وایولت، موفق به کشف چیزهای بسیار مهمتری میشوند: تئودور، فقط میتواند به وایولت خود واقعیاش را نشان دهد، پسری عجیب، بانمک و پر ذوق و شوق که آنقدرها هم غیرقابل تحمل نیست و وایولت، تنها با فینچ میتواند دست از شمردن روزهای زندگیاش برداشته و زندگی واقعی را تجربه کند. ولی در طول داستان و با بزرگتر شدن دنیای وایولت، جهان فینچ، کوچک و کوچکتر میشود.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.