بن مایه های اشعار آنا آخماتووا را گذر زمان، خاطرات و یادبودهای گذشته، سرنوشت زن هنرمند و دشواری ها و تلخی های زیستن و نوشتن در زیر سایه استالینیسم تشکیل می دهد. آخماتووا، همان گونه که بارها در شعرهایش گفته در «روسیه معصوم» مانده بود تا شاهد هشیار ستم عظیمی باشد که به نام کمونیسم بر مردم میهنش می رفت. شعر بلند رکویم (مرثیه مردگان)، یکی از اندوهبارترین سروده های قرن بیستم، یادگار این دوران است. آنا آخماتووا در دربدری های بی پایان و آوارگی های پرعذاب، سالیان دراز از این منظومه بلند و ده قسمتی حفاظت کرد. میلیون ها مردم زجرکشیده و داغدیده بندهایی از شعر را در مخفیگاهی امن یا در گوشه دل حفظ کرده بودند.
شعر تنها در سال ۱۹۸۷ بود که به طور کامل در «اتحاد جماهیر شوروی» منتشر شد. شعر آخماتووا حتی در سیاه ترین روزهای «شوروی» همچنان «غیرسیاسی» اما عمیقا انسانی باقی ماند. با سوزی جگرخراش، با شوق ترسان و لرزان زنی ماتم زده که هر بامداد به امید پایان یافتن شب دراز اختناق، پنجره را باز می کند. «خاطره ای در درونم است» گزیده اشعار آنا آخماتووا از دفترهای شعر شامگاه، تسبیح، فوج پرندگان سپید، بارهنگ ،پس از میلاد، نی زار و شعرهای تاشکند است که احمد پوری آن را به فارسی برگردانده است.
گزیده ای از کتاب:
خاطره ای در درونم است / چون سنگی سپید درون چاهی / سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز / برایم شادی است و اندوه. / در چشمانم خیره شود اگر کسی / آن را خواهد دید. / غمگین تر از آنی خواهد شد / که داستانی اندوه زا شنیده است. / می دانم خدایان انسان را / بدل به شیء می کنند، بی آنکه روح را از او بگیرند. / تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من / تا اندوه را جاودانه سازی!
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.