خفته در باد

در رمان «خفته در باد»، قهرمان داستان به موقعیتی شگفت‌انگیز می‌رسد که با چشمان بسته، نه تنها دیگران را می‌بیند، بلکه به عمق حرف‌های بی‌پرده و رازهای پنهان دل‌شان راه می‌یابد. این توانایی در آغاز، همچون رویایی شیرین و وسوسه‌انگیز است، اما به تدریج، سایه‌ی سنگینش بر زندگی او می‌افتد و درمی‌یابد که دانستن همه چیز، همیشه برکت نیست.

ما سال‌ها کنار کسانی زندگی می‌کنیم که گمان می‌بریم نزدیک‌ترین‌هایمان هستند؛ روابطی سرشار از عشق، دوستی یا احترام. اما یک لحظه کافی است تا نقاب‌ها بیفتد، تصورات فرو بریزد و جهانی که ساخته بودیم، در برابر چشمانمان دگرگون شود. آن‌گاه هیچ چاره‌ای جز ایستادن در برابر این حقیقت تلخ نمی‌ماند. آیا شما نیز دوست دارید چنین قدرتی داشته باشید؟ آیا تحمل شنیدن همه‌ی آن‌چه دیگران در خلوت دل پنهان می‌کنند، برایتان ممکن است؟

شاید این موقعیت را بتوان با نعمت فراموشی مقایسه کرد؛ همان که خداوند به انسان ارزانی داشته تا بار دردهای گذشته را سبک کند و راهی به سوی آینده بگشاید. گاهی ندانستن، نه ضعف، که بزرگ‌ترین رحمت است.

«چشمانم را بستم و ناگهان، صدای‌شان آمد. نه از دهان، که از سینه‌شان. یکی می‌گفت: "دوستش ندارم، فقط عادت کردم." دیگری زمزمه می‌کرد: "کاش می‌توانستم بروم، اما ترس دارم." و من، در تاریکی، همه را می‌دیدم؛ چهره‌هایی که روزها به من لبخند می‌زدند، حالا در سکوت، حقیقت را فریاد می‌زدند.»

این محصول را با بهترین قیمت و کیفیت تضمین‌شده از فروشگاه بنفشه تهیه کنید و از خریدی مطمئن و مقرون‌به‌صرفه لذت ببرید!