مجموعه رمانهای راههای آزادی که توسط سارتر نوشته شده است، مانند قالی پرنقش و نگاری است که غرض آن طرح تصویری خلاصه و اجمالی از طرق متعددی است که مردم برای رسیدن به آزادی انتخاب میکنند. اما بافت آن به روش و اسلوبهای مختلف و گوناگونی است که سرانجام هم ناتمام مانده است. جلد اول این مجموعه سن عقل و جلد دوم آن تعلیق یا عفو نام دارد که هر دو در سال ۱۹۴۵ منتشر گردیدند. و جلد سوم این مجموعه دل مردگی نامیده میشود که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد. سرانجام در نوامبر و دسامبر همین سال سارتر دو فصل از جلد چهارم این مجموعه را به نام دوستی عجیب یا مسخره نگاشت که در مجله عصر جدید منتشر شد. ولی بعد اعلام کرد که دیگر قصد ادامه آن را ندارد و بدینگونه اتمام این مجموعه نافرجام ماند.
سارتر رمان دل مردگی خط داستانی قهرمانانش در دو اثر پیشین را ادامه میدهد و با پرداختن به وقایعی که منجر به سقوط فرانسه در سال ۱۹۴۰ شد، از دلهرهٔ کسانی میگوید که بیاعتناییشان به آغاز جنگ جای خود را به احساس مسئولیت و شرافت و مقاومت در برابرِ اشغالگری نازیها و همبستگی با مظلومان داده است.
گزیده ای از کتاب :
ریچی اضافه کرد "در خیابان چهلم است. باید سوار اتوبوس شویم."
مقابل تیرک زردرنگی ایستادند. زن جوانی منتظر بود. با نگاهی زبده و اندوهناک براندازشان کرد و بعد رو گرداند.
ریچی مانند بچههای دبیرستانی گفت "چه جگری!"
گومز با نفرت گفت "شبیه پتیارههاست."
خودش را در چشم آن زنْ عرقکرده و کثیف دید. زن عرق نمیکرد. همینطور ریچی: در آن پیراهن زیبای سفیدش ترگلوورگل بود و بینیِ سربالایش بفهمینفهمی برق میزد. گومز زیبا. ژنرال گومز زیبا. ژنرال توی نخ چشمهای آبی و مشکی و سبزی بود که زیر پردهٔ مژهها پنهان بودند؛ آن پتیاره فقط یک مرد جنوبیِ آسوپاس دیده بود با لباسی مزخرف. "از نظر او یک کلهسیاهم." بااینحال به پاهای کشیده و زیبای او نگاه کرد و تعرقش شدت گرفت. "چهار ماه است که عشقبازی نکردهام." قبلاً هوس مانند گلی بود که دمدستش میشکفت. حالا ژنرال گومزِ زیبا مانند چشمچرانها خواستههای شرمآور و پنهانی داشت.
ریچی گفت "سیگار؟"
"نه. گلویم دارد آتش میگیرد. ترجیح میدهم چیزی بنوشم."
"وقت نداریم."
با دستپاچگی ضربهٔ یواشی به شانهاش زد و گفت "سعی کن لبخند بزنی."
"چی؟"
"سعی کن لبخند بزنی. اگر رامون تو را با این قیافه ببیند وحشت میکند." گومز شکلکی درآورد و او با حرارت ادامه داد "نمیخواهم چاپلوسی کنی. فقط وقتی میروی تو لبخندی کاملاً ساختگی روی لب داشته باش و بعد فراموشش کن؛ در آن فاصله میتوانی به هر چیزی که دوست داری فکر کنی."
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.