کیلمنی / بانوی باغ

در رمان «کیلمنی بانوی باغ» نوشتهٔ ال. ام. مونتگمری، اریک مارشالِ جوان، خوش‌چهره و تحصیل‌کرده‌ای از خانواده‌ای پولدار، فقط برای چند ماه به جزیرهٔ پرنس ادوارد می‌آید تا جای معلمی بیمار را پر کند و بعد به زندگی آماده‌شده و پرزرق‌وبرقش برگردد. اما در همان روزها، در باغی قدیمی و پر از گل‌های وحشی، با کیلمنی روبه‌رو می‌شود؛ دختری چنان زیبا و پاک که انگار هیچ دستی به او نرسیده، با موهای سیاهِ آبشارمانند و چشمان آبیِ عمیق. کیلمنی سخن نمی‌گوید، ولی وقتی ویولن به دست می‌گیرد، انگار تمام احساساتی که در سینه‌اش زندانی شده، آزاد می‌شوند و روح شنونده را می‌ربایند. اریک که تا آن روز هرچه خواسته به راحتی به دستش آمده، اکنون برای اولین بار باید بجنگد، صبر کند و حتی خودش را از نو بسازد تا شاید دل این دختر ساکت را به دست آورد. داستان با توصیف‌هایی لطیف و پر از عطر بهار و صدای دریا، خواننده را تا آخرین صفحه در شیرین‌ترین تعلیق نگه می‌دارد: آیا این عشقِ ناممکن، ممکن خواهد شد؟

«باغ قدیمی در غروب ماه مه، پر از سایه‌های نرم و عطر گل‌های سیب بود. نور طلایی خورشید غروب از میان شاخه‌ها می‌تابید و بر چمن‌های بلند و مواج سایه‌روشن می‌انداخت. در میان این همه زیبایی، کیلمنی با ویولن به دست ایستاده بود؛ موهای سیاه و براقش همچون بال کلاغ بر شانه‌هایش ریخته بود و چشمانش، آن چشمان عمیق و دریایی، به دوردست خیره شده بودند، گویی در انتظار کسی که هنوز نیامده است.»

این محصول را با بهترین قیمت و کیفیت تضمین‌شده از فروشگاه بنفشه تهیه کنید و از خریدی مطمئن و مقرون‌به‌صرفه لذت ببرید!