مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب روزگار سخت (ادبیات جهان)،(شمیز،رقعی،نیماژ)

  • دسته بندی:کتاب
  • کد:121218
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
    • مترجم: مهدی سرائی
    • ناشر: انتشارات نیماژ

کتاب روزگار سخت رمانی اثر نویسنده مشهور پرویی، ماریو بارگاس یوسا است. این داستان به مداخله‌ ایالات متحده‌ آمریکا در گواتمالا و مشکلات سر راه دولت خاکوبو آربنز در سال‌های نیمه‌ قرن بیستم می‌پردازد. 

روزگار سخت جدیدترین رمان ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ پرویی، است. این کتاب در اکتبر ۲۰۱۹ به‌ زبان اسپانیایی منتشر شده است. یوسا در این کتاب به مداخله‌ ایالات متحده‌ آمریکا در گواتمالا و مشکلات سر راه دولت خاکوبو آربنز در سال‌های نیمه‌ قرن بیستم می‌پردازد. او به عنوان رییس‌جمهوری باور داشت با ترویج دموکراسی و سرمایه‌داری آمریکایی در کشورش، می‎تواند گواتمالا را به مدلی برای پیشرفت دیگر کشورهای آمریکای لاتین تبدیل کند. این رویای او به حقیقت نپیوست و در این مسیر ایالات متحده نقشه‌های دیگری برای او داشت...

برخی منتقدان معتقدند که یوسا از سال ۲۰۰۲ به این سو یعنی پس از انتشار رمان «سور بز»، در سراشیب عمر نویسندگی قرار گرفته بود. اما او دوباره موفق شد با نوشتن روزگار سخت به دوران اوج برگردد. در انتهای کتاب نیز مصاحبه‌ای از نویسنده با روزنامه‌ ال‌پاییس موجود است که در آن او از صفر تا صد شکل‌گیری این رمان و نگارش آن صحبت کرده است.

گزیده ای از کتاب :

دکتر بوررو لاماس بسیار کند، گویا باید به‌زور کلمات را از دهانش بیرون می‌کشیدی، گفت: «افرن، باید سؤالی رو بهم جواب بدی. ما با هم می‌رفتیم دبیرستان حضرت مریم و به‌رغم دیدگاه‌های مزخرف سیاسی‌ت، تو رو از بهترین دوستانم می‌دونم. امیدوارم به حرمت همین دوستی طولانی، بهم دروغ نگی. تو بودی که دخترمو باردار کردی؟»

دید که رنگ صورت دکتر افرن گارسیا آردیلس مثل گچ سفید شد. پیش از پاسخ گفتن چند بار دهان خود را باز و بسته کرد. سرانجام با لکنت زبان و دستانی لرزان گفت: «آرتورو، نمی‌دونستم حامله شده. بله، من بودم. بدترین کاریه که تا حالا کرده‌م. به خدا قسم که هرگز دست از سرزنش خودم برنمی‌دارم.»

«مردک پست‌فطرت، اومده بودم بکشمت اما اون‌قدر چندش‌آوری که نمی‌تونم.»

و زد زیر گریه، با هق‌هقی که سروسینه‌اش را می‌لرزاند و اشکی که صورتش را خیس می‌کرد. تقریباً یک ساعت باهم بودند و زمان خداحافظی نه باهم دست دادند و نه به رسم مألوف، به پشت هم ضربه زدند.

دکتر بوررو لاماس به‌محض اینکه رسید خانه مستقیم رفت به اتاق‌خواب دخترش که از روز غش کردنش در مراسم در آن زندانی شده بود.

پدر بی‌آنکه بنشیند ـ عادت داشت ایستاده حرف بزند ـ از کنار در و با لحنی که انتظار شنیدنِ پاسخی از آن برنمی‌آمد با او صحبت کرد: «با افرن حرف زدم و به توافق رسیدیم. باهات ازدواج می‌کنه تا بچه‌ت مثل توله‌هایی که سگ‌ها گوشه خیابون پس می‌ندازن به‌دنیا نیاد و برای خودش اسم خانوادگی داشته باشه. مراسم ازدواج توی مزرعهٔ کوچیک چیچیکاستِنانگو برگزار می‌شه. با پدر روحانی اویوآ صحبت می‌کنم که خطبه عقد رو بخونه. خبری از مهمون نیست. از طریق روزنامه مطلع می‌شن و هدایاشون رو براتون ارسال می‌کنن. تا اون موقع تظاهر می‌کنیم خانواده‌ای متحدیم. بعد از ازدواج با افرن، دیگه تو رو نخواهم دید، بهت فکر نخواهم کرد و به‌دنبال راهی خواهم بود تا از ارث محرومت کنم. تا اون موقع، بدون اینکه پاتو از خونه بیرون بذاری توی این اتاق زندانی خواهی بود.»

    • نویسنده ماریو بارگاس یوسا
    • مترجم مهدی سرائی
    • ناشر انتشارات نیماژ
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.