کتاب ساحره پورتوبلو نوشته‌ ی پائولو کوئیلو، داستان دختری کولی‌ تبار را به تصویر می‌کشد که مادرش او را در کودکی بر سر راه می‌گذارد و رهایش می‌کند و همین اتفاق زندگی‌اش را دگرگون می‌سازد.

آتنا شخصیت اصلی داستان، زنی مرموز است که به دنبال کشف یک راز قدیمی قدم در راه یک سفر عجیب می‌گذارد و در این بین با آدم‌های مختلفی نیز آشنا می‌شود که هر کدام بخش‌هایی از ابهامات ذهنی او‌ را رفع می‌کنند. این زن جوان که در کودکی یتیم بوده، مادر کولی‌اش او را در ترانسیلوانی بر سر راه می‌گذارد و اما پس از آن، زن و شوهری لبنانی آتنا را به عنوان فرزند خود قبول می‌کنند و با هم به شهر بیروت می‌روند. سال‌ها می‌گذرد و آن‌ها به خاطر شدت گرفتن جنگ، به لندن مهاجرت می‌کنند و زندگی‌شان را آنجا ادامه می‌دهند. آتنا نیز ازدواج می‌کند و بچه‌ای به دنیا می‌آورد اما به خاطر مشکلات مالی و خانوادگی، از همسر خود جدا می‌شود. ولی چیزی که در این بین او را آزار می‌دهد، گذشته مبهم خود است؛ اینکه مادرش چرا او را رها کرده و چگونه توانسته این کار را انجام دهد. سرانجام آنقدر این مسئله برایش مهم می‌شود که برای یافتن مادر واقعی خود به میان کولی‌های ترانسیلوانی می‌رود، اما این سفر شگفت انگیز آتنا را با مسائل جدیدی روبه‌رو می‌کند که هیچ وقت فکرش را نمی‌کرده است.

گزیده ای از کتاب :

برایم بسیار دشوار است که بی‌طرف بمانم و بتوانم داستانی را بگویم که با ستایش و تحسین آغاز شد و به عداوت خاتمه یافت. اما سعی خودم را خواهم کرد. واقعا خواهم کوشید آتنایی را که برای نخسین بار در آپارتمان واقع در خیابان ویکتوری دیدم، توصیف کنم.

او با پولی هنگفت تازه از دبی آمده بود و دوست داشت همه آنچه را که درباره جادو یاد گرفته بود، به دیگران هم یاد بدهد. این بار فقط چهار ماه را در خاورمیانه گذرانده بود. او دو قطعه زمین بزرگ را برای ساخت و ساز دو سوپرمارکت به فروش رسانده بود و از این راه کمیسیون خوبی به جیب زده بود. او تصمیم گرفته بود که مخارج زندگی سه سال خود و فرزندش را فراهم کند و می‌دانست هروقت اراده کند، می‌تواند به سرکار خود بازگردد. حالا دیگر وقتش بود که از لحظه حال بیشترین بهره را ببرد؛ جبران گذشته‌ها را بکند و به دیگران نیز بیاموزد آنچه را که خود آموخته است.