گزیده ای از کتاب:
مرد فقیری بود که همسرش کره می ساخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویی آماده می کرد. مرد کره ها را به یکی از بقالی های شهر می فروخت و با پولی که به دست می آورد، مایحتاج خانه را می خرید. روزی مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. وزن هر کره 900 گرم بود. او از این موضوع بسیار عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی خرم، تو پول یک کیلو کره را از من می گرفتی، درحالی که وزن هر کدام از آن ها 900 گرم است. مرد فقیر ناراحت شد، سرش را پایین انداخت و گفت: ما در خانه ترازو نداریم، یک کیلو شکر از شما می خریدیم و آن را به عنوان وزنه قرار می دادیم. مطمئن باش همه وزن کره هایی که به تو داده ایم به اندازه شکرهایی است که از تو گرفته ام....
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.