در این داستان پدر و مادر ایبی و جونا به سفر رفتهاند و مادربزرگ از شهری دیگر برای مراقبت از بچهها به خانهی آنها میآید. در زمانی که مادبزرگ کنار بچههاست، ایبی به یک مهمانی دعوت میشود، اما مادربزرگ به او اجازه نمیدهد تا به این مهمانی برود. ایبی که دلش میخواست هر طور که شده به آن مهمانی برود به سراغ آینهی جادویی رفت تا به کمک آن بتواند به مهمانی برود، اما آینهی جادویی به جای مهمانی، ایبی و جونا را به قصهی شنل قرمزی (Seeing Red) برد. حالا بچهها باید راهی پیدا کنند تا شنل قرمزی و مادربزرگش را از دست گرگ بدجنس نجات دهند...
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.