قمارباز

قمارباز؛ رقص سرنوشت در دستان داستایفسکی
رمان قمارباز، یکی از آثار درخشان فئودور داستایفسکی، نویسنده‌ی برجسته‌ی روس، داستانی است که در آن شور و حرص قمار با پیچیدگی‌های روح انسان درهم می‌آمیزد. این اثر، روایتی از وسوسه‌ها و دغدغه‌های انسانی است که در قالب روابط و کشمکش‌های روزمره به تصویر کشیده شده؛ مسائلی چون عشق، ثروت و آرزوی شهرت که هر خواننده‌ای را به تأمل در زندگی خود وا می‌دارد. ویژگی بارز این رمان، درهم‌تنیدگی رویدادهای غیرمنتظره با لحظات خروج شخصیت‌ها از قمارخانه است، گویی هر بار که چرخ قمار می‌چرخد، سرنوشت آنان نیز در مسیری تازه رقم می‌خورد. داستایفسکی با ظرافت، قمارخانه را به استعاره‌ای از زندگی بدل کرده که در آن هر تصمیم، چون چرخش گردونه، آینده‌ای نامعلوم را رقم می‌زند.

«من هنوز هم نمی‌توانستم باور کنم که این همه پول مال من است. انگار چیزی در درونم فریاد می‌زد که باز هم ادامه بدهم، که این پایان کار نیست. اما در عین حال، ترسی گنگ و ناشناخته قلبم را می‌فشرد، گویی می‌دانستم که این چرخ هرگز به سود من نخواهد ایستاد.»