ماریو بارگاس یوسا، نویسندهی پرافتخار پرویی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، در کتاب قهرمان فروتن به شرح و روایتِ فساد سیستماتیکی پرداخته که کشورِ زادگاهش را با مشکلات عدیدهی سیاسی و اجتماعی مواجه کرده است. گفتنی است که این رمان خواندنی، یکی از تحسینشدهترین آثار نویسنده به شمار میرود.
کتاب قهرمان فروتن دومین اثر منتشرشده از «ماریو بارگاس یوسا» پس از دریافت جایزهٔ نوبل در سال ۲۰۱۰ بوده است. این رمان ۲ داستان را بهطور موازی پیش میبرد؛ ۲ داستان که انگار هیچگاه به هم نمیرسند و همگرا نمیشوند، اما سرانجام هر ۲ به شاهراهی یگانه تبدیل میشوند. این رمان ما را با بازرگانی محتاط آشنا و همراه میکند که موردتهدید مافیا قرار میگیرد. این رمان برخی دیگر از شخصیتهای شناختهشدهٔ ادبیات داستانی این نویسنده را نیز احضار میکند.
پس این رمان چند روایت موازی دارد؛ داستان از مردی متمول آغاز میشود که یک شرکت تجاری کوچک دارد و ناگهان نامههایی دریافت میکند مبنی بر اینکه باید به گروهی ناشناخته باج بدهد؛ وگرنه... . از سویی دیگر داستان ۲ دوست را میبینیم که یکی در ۸۰سالگی دلباختهٔ زنی جوان شده و دیگری در زندگی شخصیاش هراسهایی خاص دارد. رمان مملو از ماجراست و ظرافتهای روایی یوسا در روایت تاریخ نمزدهٔ یک شهر پر از گناه. نویسندهٔ پرویی در این رمان شخصیتها و خردهشخصیتهای متعددی را کنار هم جمع کرده است؛ آدمهایی که هر کدام در درونشان چیزی غلیان میکند و در رفتارهای بیرونی سعی میکنند به دیگران لبخند بزنند و از کنار هم رد شوند. رئالیسم گزندهٔ یوسا و احضار تاریخ هنر و فکر در رمان چنان ترکیبی ساخته که فقط کار یک نویسندهٔ تاریخشناس است.
گزیده ای از کتاب :
سعی کرد با تجسم اوقات فراغتی که به دست میآورد، روحیهی خود را تقویت کند؛ ساعتهایی که در اتاقش خواهد گذراند؛ اتاقی که آن را فضای کوچک تمدن خویش در مبارزه با وحشیگری مینامید، ساعتهایی که میتوانست به مبارزه با جهل و فساد و تعمق در آثار و انبوه کتابهای هنری بپردازد که در کتابخانهاش بودند، ساعتهای گوش دادن به آثار زیبای موسیقی، مسافرت هرساله در بهار یا پاییز به اروپا با لوکرِسیا، حضور در فستیوالها، نمایشگاههای هنری، دیدن موزهها و بنیادهای هنری، گالریها، تابلوهای نقاشی و مجسمههای مورد علاقهاش و کشف آثاری دیگر که به پیناکوتِکای مخفی خود اضافه میکرد. محاسباتی کرده بود، حسابوکتابش خوب بود. معقول خرج میکرد و میتوانست با تدبیر برای حدود یک میلیون دلار پسانداز و مقرری بازنشستگیاش برنامهریزی کند. لوکرِسیا و او میتوانستند دورهی پیری خیلی خوبی را بگذرانند، در ضمن از تأمین آیندهی فونچیتو هم مطمئن باشند.
فکر کرد؛ «بله، بله.» دوران سالمندیِ طولانی، پُربار و فرهنگی و سعادتمندانهای را در پیش خواهد داشت، اما با وجود این دورنما و اینهمه خوشبختی تضمینشده، چرا آنقدر احساس تشویش میکرد؟ اِدیلبِرتو تورِّس بود یا افسردگی زودرس؟ بهخصوص وقتی مثل الان در دفترش نشسته بود و پرترهها، دیپلمهای قابشدهی روی دیوارها و کتابهای ردیفشده در قفسهها را تماشا میکرد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.