مدیر مدرسه

کتاب «مدیر مدرسه»، رمانی ماندگار از قلم جلال آل‌احمد، در سال 1337 شمسی (معادل 1958 میلادی) برای نخستین بار به بازار نشر قدم گذاشت. این اثر با نثری روان و موجز، روایتی را پیش می‌کشد از ماجراهای راوی – که می‌توان او را بازتابی داستانی از خالق اثر دانست – در جایگاه مدیر یک مدرسه؛ مردی که پیش از این، طعم معلمی را چشیده و اکنون در پی فاصله گرفتن از آن حرفه است و سرانجام به مدیریت دست می‌یابد. او پا به مدرسه‌ای نوپا می‌گذارد، جایی که دانش‌آموزان از پایه اول تا ششم زیر سقفش درس می‌خوانند و هرچند اوضاع آن از کمال دور است، اما به نظر می‌رسد یکی یکی، همه از عهده وظایف برمی‌آیند. راوی، مصمم به انجام شایسته کار خویش، به دستاوردهایی نیز می‌رسد، اما بی‌مسئولیتی و ناکارآمدی معلمان، دلش را به درد می‌آورد. گویی جامعه‌ای که او را در بر گرفته، پر است از آدم‌هایی شبیه به آن معلمان. آیا این شخصیت توان آن را دارد که دگرگونی‌های آرمانی خویش را رقم بزند، یا او نیز چون دیگران، زانوی خستگی برخواهد زمین؟

«از درکه وارد شدم، سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین‌طور دنگم گرفته بود قد باشم. رئیس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظه‌ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می‌نوشت، تمام کرد و می‌خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم. حرفی نزدیم. رونویس را با کاغذهای ضمیمه‌اش زیر و رو کرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلاً خالی از عصبانیت گفت: «جانداریم آقا، این که نمی‌شود!»»