کتاب مرگ ایوان ایلیچ، نوولایی شاهکار از لئو تولستوی که در سال 1886 منتشر شد، به شکلی ملموس به مرگاندیشی و ارزش واقعی زندگی میپردازد و در فهرست برترین کتابهای داستانی تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ قرار گرفته است. این اثر، زندگی مردی را روایت میکند که در عرصه اجتماعی و حرفهای به موفقیتهای چشمگیری دست یافته، اما با نزدیک شدن مرگ، تفکراتش فرو میپاشد و با چالشهای عمیقی روبهرو میشود. اندیشیدن به مرگ و مواجهه با آن، یکی از دشوارترین رویاروییهای انسان با جهان است؛ انسان در موقعیتهای گوناگون با این فرجام حتمی برخورد میکند، اما نه همه با نگرشی آسان و طبیعی. ادبیات جهان نیز، همگام با واقعیت زندگی، آکنده از روایتهایی است که به این موضوع میپردازند و شاید راهی روشن در برابر این بزرگترین پرسش زندگی بگشایند. ماجرای زوال ایوان ایلیچ از سانحهای ساده آغاز میشود: او در حال نصب پردههای خانه، ناگهان سقوط میکند و به بیماری و شکستگی دچار میگردد. روایت تولستوی با ساختاری هوشمندانه پیش میرود؛ فصلهای نخست بر غم و درد روبهرویی با مرگ تمرکز دارند، اما بهتدریج، چالشهای این مواجهه و جستجوی معنا در زندگی به هسته اصلی داستان بدل میشود. یکی از نکات برجسته اثر، نگرش اطرافیان، خانواده و همکاران ایوان به مرگ اوست: در نخستین گامها، همکارانش تنها به یافتن جانشین برای جایگاه قضاییاش میاندیشند، در حالی که او تنها چهلوپنجساله است و دور از پیری و ناتوانی به سر میبرد.
«ایوان ایلیچ با نگاهی به آینه، کراواتش را مرتب کرد و لبخندی زد؛ زندگیاش چونان ساعتی دقیق پیش میرفت، پر از جلسات دادگاه، مهمانیهای رسمی و پیشرفتهای شغلی. اما آن روز، وقتی نردبان زیر پایش لغزید و سقوط کرد، دردی تیز چون خنجری در پهلویش نشست و جهان ناگهان رنگ باخت. اطرافیانش با تسلیتهای رسمی آمدند، اما در دل، به صندلی خالیاش در دادگاه میاندیشیدند؛ او اما، در تنهایی شب، با سایه مرگ زمزمه میکرد: "چرا من؟ و این همه سال، چه بود؟"»
نویسنده | لئو تولستوی |
---|---|
مترجم | سروش حبیبی |
ناشر | چشمه |
سال چاپ | 1886 |
تعداد صفحه | 104 |
قطع | رقعی |
شابک | 9789643625849 |
نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.