کتاب وصیتها اثر برجسته مارگارت النور اتوود، از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و برنده جایزه من بوکر که در ادامه کتاب سرگذشت ندیمه نوشته شده، داستان زنی به اسم عمه لیدیا را روایت میکند که یکی از مقامات ارشد حکومت گیلیاد به شمار میرود و کارش نظم دادن به امور مرتبط با زنان است.
کتاب وصیتها از زبان سه راوی روایت میشود. بخشی که به حوادث پیش از شکلگیری حکومت گیلیاد و وقایع کتاب قبل برمیگردد، از زبان عمه لیدیا که مربی و معاون زنان بود، بازگو میشود و او در این بخش از نحوه رها کردن باورهایش در مورد دموکراسی و آزادی و تبدیل شدنش به خدمتگزاری مشتاق برای حکومت گیلیاد صحبت میکند.
پانزده سال از داستان سرگذشت ندیمه سپری شده و ادامه این داستان از زبان دو دختر نوجوان به نامهای اگنس و نیکول نقل میشود. دخترانی که در زمان حکومت گیلیاد بزرگ شدند و زنی که از خادمان این حکومت بوده، هر سه راوی رویدادها و اتفاقات حکومت گیلیاد و در پی فاش کردن اسنادی بر ضد این حکومت هستند.
گزیده ای از کتاب :
شب گذشته وقتی داشتم برای خوابیدن آماده میشدم، تمام گره موهایم را باز کردم. چند سال پیش وقتی به همراه خالههایمان داشتم دربارهی کنار گذاشتن غرور موعظه میکردم و میگفتم علیرغم تمایلمان به غرور، آسیبزننده است، گفتم: «زندگی که فقط مو نیست.» این را گفتم و کمی به شوخی گرفتم. واقعیت هرچه که باشد، اما این هم درست است که مو بخشی از زندگی است. شعلهی شمع جسم است و اگر کم شود، جسم تحلیل رفته و آب میشود. یک زمانی کاکلهای خوبی داشتم، آن موقع که کاکل مد بود؛ مثل نان کماج در عصر نان کماج؛ اما حالا موهایم مثل وعدههای غذاییمان توی تالار آردوا شده است: کوتاه و تُنُک. شعلهی زندگیام دارد فروکش میکند. آرامتر از اطرافیانم و سریعتر از آنچه فکرش را میکردم.
به تصویرم نگاه کردم. ساخت آیینه فقط برای چند تا از ما مطلوب بود: ما باید خوشحالتر از زمانی باشیم که نمیدانستیم شبیه به چه هستیم. با خودم گفتم که ظاهرم میتوانست بدتر باشد: توی صورتم نشانی از ضعف نیست. مثل پارچهای چرمی است، با خالی دوستداشتنی روی چانهام و خطوطی آشنا. هیچ وقت خیلی زیبا نبودم، اما جذاب بودم. حالا دیگر نیستم. شاید بهترین تعریف از من، باابهت بودن باشد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.