چکامه چمانی که همسر و فرزندش را در تصادف اتومبیل از دست داده و وکیل خانواده راننده خاطی به او برای دادن رضایت فشار و مزاحمت وارد می کند، با مرد تازه از زندان آزاد شده ای به نام نجات شکوندی آشنا می شود. نجات برای چکامه تعریف می کند که زمانی به دلیل مسائل مالی برادران همسرش ترنج (برادران چاوشی) در حبس بوده و با پولی که ترنج با مایه گذاشتن از شرافت خود فراهم می کند آزاد می شود. ترنج وقتی می فهمد نجات پی به ماهیت کارش برده خودکشی می کند و نجات این بار به اتهام قتل ترنج به زندان می افتد اما پس از پنج سال تبرئه و آزاد می شود. حالا خانواده نجات برای این که او همسر نانجیبش را نکشته طردش کرده اند و برادران چاوشی هم برای مرگ ترنج در پی کشتن اش هستند. چکامه در ازای فرستادن نوار کاست توضیحات نجات درباره مرگ ترنج برای چاوشی ها، از نجات می خواهد خواهر معتادش لبخند را که در سانحه اتومبیل کنار شوهرش بوده بکشد. نجات در ابتدا تردید نشان می دهد ولی پس از ملاقاتی مجدد با لبخند، از او می شنود که این چکامه بوده که با ازدواج با مرد محبوبش، او را به اعتیاد سوق داده و اوست که باید کشته شود، اما نجات هر دو خواهر را ترک می کند. چکامه در حالی که پالتوی نجات را پوشیده با چاوشی ها مقابل سینمایی سوخته قرار می گذارد و آنجا را محل استقرار نجات معرفی می کند. چاوشی ها به تصور اینکه او نجات است با چاقو زخمی اش می کنند. نجات متوجه ماجرا می شود و خود را به چکامه می رساند. چکامه در حال مرگ به نجات اعتراف می کند که اصلا خواهری ندارد و خودش مقابل او نقش لبخند را ایفا کرده و در واقع می خواسته خودش کشته شود تا دیگر درد فقدان شوهر و پسرش را حس نکند
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.