«گل قرمز» یکی از تأثیرگذارترین و روانشناختیترین داستانهای کوتاه ادبیات روسیه در قرن نوزدهم به شمار میرود. این اثر توسط وسولود گارشین، نویسندهای که خود با رنجهای درونی و بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرد، نگاشته شده و نه تنها شاهکاری ادبی است، بلکه تأملی شخصی و عمیق بر جنون، رنج و آرمانگرایی به حساب میآید. گارشین، که معاصر نویسندگانی چون داستایوفسکی و تولستوی بود، این داستان را در سال 1883 منتشر کرد و هنوز هم تصویری تکاندهنده از مرزهای نازک میان سلامت عقل و جنون ارائه میدهد.
داستان در یک آسایشگاه روانی روستایی در روسیه رخ میدهد، جایی که شخصیت اصلی، مردی با ذهنی ناپایدار اما حساس و شاعرانه، بستری میشود. روایت با نگاهی نزدیک به دنیای درونی او پیش میرود و توهمات و اندیشههای فلسفیاش را با شدت و درد نشان میدهد. او به نمادهایی در اطراف خود میپردازد که برایش معنای عمیقی دارند و این توهمات به مأموریتی شخصی برای او تبدیل میشوند. با وجود تلاشهای کارکنان دلسوز برای مراقبت، شخصیت اصلی دنیای خود را میسازد که در آن رنجهایش بیمعنا نیستند، بلکه بخشی از چیزی بزرگتر به نظر میرسند.
«گل قرمز» مرزهای نفوذپذیر میان جنون و بصیرت اخلاقی را کاوش میکند. گارشین بیماری روانی را نه به عنوان چیزی مسخره یا پنهانشدنی، بلکه وضعیتی با شرافتی تراژیک نشان میدهد. هذیانهای شخصیت اصلی آکنده از اضطرار اخلاقی و فداکاری است و پرسشهایی نگرانکننده مطرح میکند: آیا جنون تنها ناتوانی در زیستن در جهانی آسیبدیده است؟ آیا فرد دیوانه قربانی است، پیامآور است یا هر دو؟ داستان همچنین به رنج به عنوان تجربهای معنوی اشاره دارد و لحنی سیاسی ظریف در نقد جهانی که روحهای حساس را نابود میکند، بدون توجه به ریشههای بیعدالتی.
«گل قرمز» اثری استادانه و همدلانه است که از چارچوب کوتاه خود فراتر میرود. گارشین با نثری غنایی و دلخراش، به دردهای خاموش کسانی که دیوانه خوانده میشوند، صدا میبخشد و نگاهی به جهانی میدهد که در آن رنج نه تنها تحملپذیر، بلکه پرمعنا میشود. این داستان همچنان تأملی ماندگار بر هزینههای همدلی و رازهای روان انسان است.
«به نام اعلیحضرت، امپراتور پتر اول، دستور بازرسی این دیوانهخانه را میدهم! این کلمات را بیمار جدید با صدای بلند فریاد میزد، در حالی که دستهایش را که به زنجیر بسته شده بود، تکان میداد. دو نگهبان او را همراهی میکردند و او را به سمت ورودی تیمارستان میبردند. او مردی لاغر با چشمانی درشت و براق بود، صورتش از خستگی و بیماری رنگپریده به نظر میرسید.»
نویسنده | فسیوالود گارشین |
---|---|
مترجم | حمیدرضا آتش برآب |
ناشر | کتاب پارسه |
سال چاپ | 1883 |
تعداد صفحه | 408 |
قطع | رقعی |
شابک | 9786002539908 |
نوع جلد | سخت |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.