هانا مارتین در بیست و نه سالگی هنوز نمی داند که می خواهد با زندگی خود چه کند. او از زمان فارغ التحصیلی از کالج در شش شهر مختلف زندگی کرده و مشاغل بیشماری داشته است. بعد از ترک یک شهر دیگر، هانا به زادگاهش لس آنجلس برمی گردد و در مهمانخانه بهترین دوستش گابی اقامت می کند. اندکی پس از بازگشت به شهر، هانا یک شب با گبی به یک بار می رود و با دوست پسر دبیرستانی خود، ایتان، ملاقات می کند.
درست بعد از نیمه شب، گبی از هانا می پرسد که آیا آماده رفتن است یا خیر. لحظه ای بعد، اتان به او پیشنهاد می کند که اگر می خواهد بماند، بعداً سوار آن شود. هانا تردید می کند. اگر با گبی برود چه اتفاقی می افتد؟ اگر او با ایتان برود چه اتفاقی می افتد؟
در داستانهای همزمان، هانا تأثیرات هر تصمیم را نشان میدهد. به سرعت، این جهانهای موازی به داستانهای کاملاً متفاوتی تبدیل میشوند که پیامدهای بزرگی برای هانا و همچنین افراد اطراف او دارد. در حالی که دو واقعیت متناوب مسیر خود را طی می کنند، شاید در یک زندگی دیگر سؤالاتی در مورد سرنوشت و عشق واقعی مطرح می شود: آیا چیزی قرار است باشد؟ چقدر در زندگی ما شانس تعیین می شود؟ و شاید قانعکنندهترین نکته: آیا چیزی به نام جفت روح وجود دارد؟
هانا معتقد است وجود دارد. و در هر دو دنیا، او معتقد است که او را پیدا کرده است.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.