پدر و پسرش به تنهایی در آمریکای سوخته قدم می زنند. هیچ چیز در منظره ویران شده حرکت نمی کند مگر خاکستر روی باد. آنقدر سرد است که سنگ ها را بشکند و وقتی برف می بارد خاکستری است. آسمان تاریک است. مقصد آنها ساحل است، اگرچه نمی دانند در آنجا چه چیزی در انتظارشان است. آنها چیزی ندارند؛ فقط یک تپانچه برای دفاع از خود در برابر گروههای بیقانونی که در جادهها تعقیب میکنند، لباسهایی که پوشیدهاند، یک گاری غذای پاکشده - و یکدیگر.
جاده داستان عمیقاً تکان دهنده یک سفر است. با جسارت آیندهای را تصور میکند که در آن هیچ امیدی باقی نمیماند، اما در آن پدر و پسرش، «کل دنیای یکدیگر» با عشق حمایت میشوند. در کل چشم انداز خود بسیار عالی است، این یک مراقبه سرسختانه در مورد بدترین و بهترین چیزی است که ما قادر به انجام آن هستیم: ویرانگری نهایی، سرسختی ناامیدانه، و لطافتی که دو نفر را در برابر ویرانی کامل زنده نگه می دارد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.