آدولف هیتلر را نجات دهید!

«آدولف هیتلر را نجات دهید»، رمانی هیجان‌انگیز و تکان‌دهنده از ژان-فرانسوا بوشار، نویسنده‌ی فرانسوی، با روایتی ساده اما پرتعلیق، به دل یکی از پیچیده‌ترین لحظات تاریخ نفوذ می‌کند: کنفرانس تهران در نوامبر 1943. این نشست، که چهار سال پس از آغاز جنگ جهانی دوم و دو سال پس از اشغال ایران توسط متفقین رخ داد، شاید مشهورترین و تأثیرگذارترین دیدار رهبران متفقین باشد. چرچیل، روزولت و استالین، بدون اطلاع قبلی دولت ایران، در سفارت شوروی گرد هم آمدند تا درباره‌ی سرنوشت جنگ، استراتژی‌های نهایی علیه آلمان و چگونگی پایان دادن به سلطه‌ی نازی‌ها گفت‌وگو کنند. این رویداد، که تا روز برگزاری برای میزبانانش هم ناشناخته ماند، جوانب عجیب و تعیین‌کننده‌ای داشت و بر زندگی میلیاردها نفر در نسل‌های پسین اثر گذاشت؛ به همین دلیل، ده‌ها فیلم، سریال و رمان، از «تهران 43» ساخته‌ی ولادیمیر نائوموف با بازی آلن دلون تا این کتاب، از آن الهام گرفته‌اند.

بوشار در «آدولف هیتلر را نجات دهید»، با خلق داستانی خیالی اما ریشه‌دار در واقعیت‌های تاریخی، به جدال و توافق میان جاسوسان قدرت‌های درگیر جنگ می‌پردازد: مأموران MI5 بریتانیا، NKVD شوروی و سرویس‌های اطلاعاتی دیگر که هر کدام می‌توانستند با یک تصمیم، جریان تاریخ را دگرگون کنند. داستان حول طرحی خیالی می‌چرخد که در آن، چرچیل با استدلالی شگفت‌انگیز – حفظ هیتلر به‌عنوان رهبری دیوانه و ناکارآمد که اشتباهاتش به شکست نازی‌ها سرعت می‌بخشد – با روزولت و استالین هم‌نظر می‌شود، در حالی که استالین قبلاً دستور قتل هیتلر را از طریق لاورنتی بریا، رئیس NKVD، صادر کرده است. جاسوسان بریتانیایی، به رهبری پروفسور جان سیسیل مسترمن و کمیته‌ی «دابل کراس»، با عملیات فریبنده و خلاقانه، تلاش می‌کنند تا قاتلان نفوذی شوروی را خنثی کنند. این روایت، نه‌تنها پیچیدگی‌های شبکه‌های جاسوسی را به زبانی روان به تصویر می‌کشد، بلکه تصویری زنده از تهرانی ارائه می‌دهد که میزبان این دیدار سرنوشت‌ساز بود: شهری پر از رمز و راز، محافظت‌شده و در قلب توطئه‌های جهانی.

کتاب با نگاهی تیز به اینکه چگونه یک گلوله شلیک‌نشده – یا شلیک‌شده – می‌توانست نقشه‌های جهان را برای همیشه تغییر دهد، خواننده را به تأمل در شکنندگی تاریخ وامی‌دارد. بوشار، که به‌عنوان نویسنده‌ای آشنا با نهادهای بین‌المللی شناخته می‌شود، با ترکیبی از واقعیت‌های تاریخی (مانند ترس استالین از پرواز، رژیم غذایی گیاه‌خوار هیتلر و ماجرای قتل اشلی ویلکس، بازیگر هالیوود، در توطئه‌ای علیه چرچیل) و تخیل جسورانه، اثری خلق کرده که هم سرگرم‌کننده است و هم درس‌آموز. «آدولف هیتلر را نجات دهید» نشان می‌دهد که گاهی، نجات دشمن، کلید پیروزی است؛ و در این میان، هیچ‌کس برنده‌ی مطلق نیست.

«در سفارت شوروی، زیر نور شمع‌های کم‌رنگ، چرچیل به استالین خیره شد و گفت: 'اگر هیتلر را بکشید، جانشینش ممکن است باهوش‌تر باشد. بگذارید این دیوانه بماند و اشتباهاتش را تکرار کند.' استالین خندید، اما چشمانش سرد بود. تهران، با کوچه‌هایش پر از سایه‌ها، شاهد توطئه‌ای بود که می‌توانست جهان را برای همیشه تغییر دهد – یا نجات دهد.»