جک پنجساله در اتاقی متولد شده و تمام عمر پنجسالهاش را با مادرش در همین اتاق دورافتاده گذرانده است. او هیچ تصوری از دنیای بیرون ندارد و هرچه از زندگی میداند، از مادرش شنیده است. مادر، سالها پیش توسط غریبهای دزدیده و در اتاقی دور از شهر زندانی شد. او از همان مرد غریبه صاحب فرزند شد و حالا سعی میکند کودک زندانیاش را تا حد ممکن با زندگی آشنا کند. در بخشهای ابتدایی داستان ما شاهد زندگی جک و مادرش در اتاق هستیم، در اتاق کوچکی که برای آنها تمام جهان است. مرد غریبه که نیک نام دارد، هرازگاهی به کودک و مادر سر میزند و برایشان خرید میکند. رنج مادر و تلاشش برای مراقبت از فرزندش، نفس در سینهی خواننده حبس میکند و او را در تعلیقی تکاندهنده گیر میاندازد. مخاطب در این موقعیت مدام از خود سوال میکند که آیا جک و مادرش تا ابد زندانی خواهند ماند؟ ولی اینطور نیست و ورق برمیگردد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.