کتاب اتحادیه ابلهان در ژانر کمدی سیاه، نوشته جان کندی تول است. این کتاب زمانی منتشر شد، که نویسندهاش از افسردگی خودکشی کرده بود. ماجرای کتاب، ماجرای پسری است که علیرغم تحصیلات و سواد بالایش، نه شغلی دارد و نه خانوادهای.
جان کندی تول که عنوان این اثرش، ملهم از یکی از اشعار جاناتان سویفت، شاعر و نویسنده ی ایرلندی است، در شاهکار کمدی خود از سویفت پیشی می گیرد. (جمله ی سویفت از این قرار است: وقتی نابغه ای حقیقی در دنیا پیدا می شود، می توانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیه اش متحد می شوند.) شخصیت اصلی این رمان، مردی فربه، کج خلق و سخت گیر به نام ایگنیشس جی رایلی است که می توان او را به دون کیشوت (اگر در یکی از محله های شهر نیواورلئان به نام فرنچ کوارتر زندگی می کرد) تشبیه کرد؛ داستان رمان اتحادیه ی ابلهان در کانال استریت در زیر ساعت معروف دی اچ هولمز آغاز می شود. این اثر کمدی کلاسیک، با شخصیت های فراموش نشدنی، گره های داستانی باورنکردنی، هوش و لطافت طبعی درخشان و اصالت و ابتکاری خیره کننده، پس از گذشت سال ها، همچنان ارزش های خود را بیشتر و بیشتر نمایان می سازد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال 1981 جایزه ی پولیتزر را ربود و پس از آن تبدیل به یک کالت شد. شاید بتوان محبوبیت کتاب را با ناطور دشت اثر سلینجر مقایسه کرد. بسیاری از منتقدان، اتحادیه ی ابلهان را بزرگ ترین رمان کمدی قرن می دانند.
گزیده ای از کتاب :
ایگنیشس فریاد میکشید: باید با شهردار تماس بگیرم.
صدایی از میان جمعیت گفت: دست از سر این پسر بردارین.
پیر مردی اضافه کرد: برین رقاصای خیابون بربن رو بگیرین. اون بچه خوبیه منتظر مادرشه.
ایگنیشس مغرورانه گفت: ممنونم امیدوارم همهی شما به این بی عدالتی شهادت بدین.
پلیس با اعتماد به نفسی که لحظه به لحظه کمتر میشد به ایگنیشس گفت: باید با من بیای، جمعیت داشت در هم گره میخورد و هیچ افسر راهنمایی و رانندگی هم آن اطراف نبود. میریم کلانتری.
دیگه گار به جایی رسیده که حتی یه پسر خوب هم نمیتونه بیرون فروشگاه منتظر مادرش بایسته، دوباره پیر مرد بود.
این شهر تا حالا این جوری نشده بود، کار کمونیستاس.
پلیس در همان حال که از تازیانههای سیم عود جاخالی میداد خطاب به پیر مرد گفت: به من گفتی کمونیست؟ تو رو هم میبرم. باید حواست باشه به کی میگی کمونیست.
پیر مرد فریاد زد: تو نمیتونی منو دستگیر کنی. من عضو باشگاه سالخوردگانی هستم که تحت نظر بخش سرگرمی نیواورلینز اداره میشه.
زنی جیغ کشید: این پیر مردو ول کن پلیس کثیف، اون دیگه الان نوه نتیجه داره.
پیر مرد گفت: بله که دارم. شش تا نوه دارم که همهشون هم پیش خواهرای مقدس درس میخونن. خیلی هم باهوشن.
ایگنیشس مادرش را دید که آرام از فروشگاه بیرون میآمد، جوری جعبههای شیرینی را دست گرفته بود که انگار به جای شیرینی پر از سنگ هستند.
داد زد: دیر رسیدی مادر، دستگیر شدم.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.