«شوخی میکنید مسیو تانر»، عبارتی که میتواند آشوبی نامنتظر را به جهانی آرام و منطقی تحمیل کند؛ گویی مادهای بیهوشکننده به رگهای زندگی تزریق میشود و هر اراده و حرکتی را از انسان میگیرد؛ عبارتی که با تمام بینظمیاش، نظم جهان را به چالش میکشد.
مسیو تانر وارث یک عمارت قدیمی میشود که در نگاه نخست، فرصتی مغتنم به نظر میرسد، اما همین ارثیه ناگهانی، نقطه آغاز ماجرایی پرتلاطم در زندگی آرام اوست. گویی جنگی جهانی آغاز شده که مردمانی از گوشه و کنار جهان در آن شرکت جستهاند تا با ابزارهایشان، روزمرگی یکنواخت مسیو تانر را مختل کنند. ژانپل دوبوا، استادانه این فاجعه را در طنزی ظریف و هوشمندانه به تصویر میکشد.
ژانپل دوبوا نه از روابط عاشقانه مینویسد، نه از جنگها یا بدبینیهای روشنفکرانه در انزوا؛ بلکه داستانی تازه و دستاول از طبیعیترین وضعیت بشر پیش روی خواننده میگذارد، به گونهای که نمیتوان حتی لحظهای کتاب را رها کرد. او از پوچی سخن میگوید، اما در شکلی متفاوت. جهان و نظم و بینظمیاش را به سخره میگیرد و بنیاد هستی و نیستی را همچون خانهای موریانهخورده و طوفانزده، در آستانه فروپاشی و بیمعنایی میبیند.
شخصیتهای داستان نه کاملاً سیاهاند و نه سفید؛ شاید نتوان طنز دوبوا را به سادگی طنز سیاه نامید، بلکه نگاهی منحصربهفرد و طنزآمیز به فاجعه در جهان مدرن دارد؛ نگاهی که گاهی میخنداند و گاهی دندانها را به هم میفشارد.
در این داستان، زندگی مدرن شهری، هرچند در قلب اروپا، چنان ملموس روایت شده که مرزهای جغرافیایی را درمینوردد و تفاوتهای فرهنگی را کنار میزند، و نویسنده اثری جهانی خلق میکند. «شوخی میکنید مسیو تانر» را میتوان یکی از دقیقترین روایتها از برخورد فرهنگها، شرایط اجتماعی و موقعیت انسان مدرن شهری دانست که با زبانی طعنهآمیز و طنزی زیبا، تنهایی شخصیتها را در خود پنهان کرده است. خانه در این داستان، شخصیتی مستقل مییابد و به یکی از کاراکترهای اصلی تبدیل میشود.
ژانپل دوبوا، روزنامهنگار سابق فرانسوی، تاکنون رمانهای بسیاری منتشر کرده که با استقبال عمومی و منتقدان روبرو شده است. همچنین چندین فیلم سینمایی از آثار او ساخته شده و جوایز متعددی از جمله جایزه گنکور را در کارنامه خود دارد.
«کمر شکسته، اندام راهراه از پارگیها و کوفتگیها. دست آخر به لاشهای کبود تبدیل میشویم آکنده از خستگی. ضعیف از درد و ناتوان از نوعی افسردگی خزنده و بدوی. پرکردن بتنساز از شن و ماسه. بلند کردن دیرکها با نیروی دست. پیچ کردن ورقههای گچی به سقف، کاشیکاریِ چمباتمه. کندن گودال با کلنگ. خراب کردن کلی دیوار. کار کردن زورکی. غذا خوردن الکی. بدخوابی. فکر کردن به زندگی گذشته. سوال از خود که من چرا دارم این کار را میکنم. ومخصوصاً برای کی. داشتن افکار ثابت. زندگی در یک دنیای تنگ. تجربهی حسهای حقیرانه. فراموشی جنسیت. بیتوجهی به بهداشت فردی. دیدن پژمردگی جسم. از بین رفتن. بهجا نیاوردن خود. ترس از ناتوانی برای رفتن تا انتها. و با این همه تمام کردن کار. و بعد نشستن. و نگاه آخر به میدان نبرد. وسوال از خود که همهی اینها چطور ممکن شد. و بعد از پرکردن آن همه حفره و فضا، حس تهی بودن. بسیار تهی و تنها.»
| نویسنده | ژان پل دوبوآ |
|---|---|
| مترجم | اصغر نوری |
| ناشر | افق |
| سال انتشار | 1399 |
| تعداد صفحه | 192 |
| قطع | رقعی |
| شابک | 9786003538986 |
| نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.