«شماس شامی»، رمانی تاریخی از مجید قیصری، نویسنده و پژوهشگر معاصر، در سال 1393 توسط نشر ثالث به چاپ رسید و به سرعت به یکی از آثار برجسته در روایتهای نوین واقعه کربلا بدل شد. این کتاب، گزارشی مفصل از حوادث پس از عاشورای سال 61 هجری قمری است که از زبان یولیوس، ملقب به شماس – محافظ و خادم وفادار جالوت، نماینده امپراتوری روم شرقی – روایت میشود. مخاطب این گزارش، تیموتائوس، فرستاده ویژه امپراتور روم است که همزمان برای منصوب کردن جانشین جدید به شام سفر کرده. آنچه این روایت را بینظیر میسازد، جسارت نویسنده در کاوش جابهجایی سفیران و ناپدید شدن جالوت است؛ گم شدن ارباب شماس، که از فرط وفاداری هرجا او را «سرورم» خطاب میکند، بهانهای میشود برای پردهبرداری از آشوب دربار یزید و تصاویر تکاندهنده از بلای کربلا.
مجید قیصری، با تکیه بر اسناد تاریخی و تخیل ادبی، روایتی میآفریند که مرز میان واقعیت و خیال را چونان سایهای نازک محو میکند؛ گزارشی که نه تنها شرحی از اسارت اهل بیت و شورشهای پنهان شام است، بلکه نگاهی تیزبین به روابط دیپلماتیک روم و بنیامیه دارد. مترجم عربزبان سوری، که اصل گزارش را سالها پس از کشفش در کتابخانه تخصصی بینالنهرین بازگردانی کرده، توضیحاتی پراکنده افزوده که قیصری در این ویرایش، هرجا لازم دیده از آنها بهره برده و بقیه را برای روانی متن حذف کرده. این کتاب، فرصتی است برای محققان تا به اصل سند با حاشیههای مترجم رجوع کنند، اما برای خواننده عام، دریچهای است به عمق اسرار پنهان تاریخ.
پس از مطالعه گزارش یولیوس، پرسشهایی چون چگونگی ورود این سند محرمانه به دربار شام – که طبق سنت روم باید نابود میشد – ذهن را مشغول میکند. مترجم عربی و کاشف اولیه، هیچ توضیحی در این باره ندادهاند، در حالی که انتظار میرود چنین گزارشی در پایتخت روم بماند. آیا این سند به دست امپراتور رسید و روابط روم و بنیامیه را تیره کرد؟ تاریخ در اینجا سکوت اختیار کرده، هرچند محققان کتابخانه بینالنهرین حدسهایی زدهاند. اما از همه ژرفتر، بوی خیانتی است که از سطرهای گزارش برمیخیزد؛ خیانتی که خواننده نکتهسنج، پس از خواندن، به انگیزهها و بازیگرانش پی میبرد و این رمان را به تأملی ابدی در وفاداری و جنایت بدل میسازد.
«شماس شامی» اثری است که با نگاهی تازه به لایههای پنهان عاشورا، خواننده را به سفری در زمان میبرد؛ سفری که از کوچههای شام آغاز میشود و به پرسشهای بیپایان عدالت ختم میگردد، و یادآوری میکند که برخی گزارشها، حتی پس از قرنها، همچنان زنده و سوزان میمانند.
«سرورم، جالوت، در آستانه دربار یزید ناپدید شد؛ همچون سایهای که باد شام آن را بلعید، و من، شماس، تنها با قلمم در جستجوی ردپایش ماندم، در حالی که صدای زنجیرهای اسرا، چون نغمهای شوم، شبهایم را پر میکرد.»
| نویسنده | مجید قیصری |
|---|---|
| ناشر | افق |
| سال انتشار | 1400 |
| تعداد صفحه | 159 |
| قطع | رقعی |
| شابک | 9789643695569 |
| نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.