منگی

5 / 0 0 نظر
  • کد محصول:
    124139
  • دسته بندی: داستان فرانسوی
  • برند:
  • ویژگی‌ها:
    • نویسنده: ژوئل اگلوف
    • مترجم: اصغر نوری
    • ناشر: افق
    • سال انتشار: 1392
    • تعداد صفحه: 112
    • قطع: رقعی
    • شابک: 9789643699376
    • نوع جلد: نرم
اشتراک گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!
کپی کردن لینک
  • «منگی»، رمانی از ژوئل اگلوف، نویسنده و فیلمنامه‌نویس فرانسوی متولد 1970، اثری است که با طنزی سیاه و نگاهی تیزبین، زندگی انسان مدرن در چنگال ماشینیسم و سرمایه‌داری را به نقد می‌کشد. این رمان، که در سال 2005 منتشر شد و جایزه‌ی لیورانتر را دریافت کرد، با ترجمه‌ی اصغر نوری و با خرید حق انتشار توسط نشر افق در ایران به چاپ رسیده است. اگلوف، که پیش‌تر با اولین رمانش «ادموند گانگلیون و پسر» در سال 1999 جایزه‌ی الن فورنیه را کسب کرده بود، در «منگی» با نثری موجز و تأثیرگذار، جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن زندگی و مرگ در هم آمیخته‌اند و انسان مدرن، بی‌آنکه خود بداند، در چرخه‌ای از «مرگ-زیستی» گرفتار شده است.

    داستان حول محور راوی بی‌نامی می‌چرخد که با مادربزرگش در شهری صنعتی و آلوده زندگی می‌کند، گویی تنها هم‌خانه‌ی اوست. او در کشتارگاهی کار می‌کند، جایی که بوی خون و مرگ، بخشی از وجودش شده است. مسیر هرروزه‌اش به محل کار، پر از زباله، سگ‌های گرسنه و بوی تعفن است؛ مسیری که با زندگی اشباح تفاوتی ندارد. در این جهان، طبیعت زیر فشار آلودگی‌های صنعتی و زباله‌های بی‌پایان محاصره شده و زیبایی‌هایش رنگ باخته است. راوی، برخلاف دیگران که به این زیست سرسام‌آور عادت کرده‌اند، از «منگی» خود آگاه است، اما رخوتی عمیق مانع فرارش می‌شود. او در آرزوی گریز از این گورستان زنده‌هاست، اما انگار زمان با شتاب نور می‌گذرد و او همچنان در این چرخه گرفتار می‌ماند.

    اگلوف با طنزی تلخ و نگاهی نقادانه، زندگی انسان مدرن را زیر ذره‌بین می‌برد: جهانی که در آن اکثریت، معنای عشق، لذت، شادی و آرزو را از دست داده‌اند و جان آدمی در برابر منفعت‌طلبی‌های سرمایه‌داری بی‌ارزش شده است. «منگی» روایتی جهانی از سرگشتگی انسان معاصر است که سیلی آگاهی را بر گونه‌ی خواننده می‌نوازد و او را به تأمل در معنای واقعی زیستن وا می‌دارد.

    «هر روز صبح، از میان زباله‌ها و بوی خون راهم را باز می‌کردم. خورشید پشت دود غلیظ گم شده بود، و مردم، انگار اشباح، در سکوت راه می‌رفتند. می‌دانستم این زندگی نیست، اما نمی‌توانستم بگریزم. انگار منگی‌ام مرا بلعیده بود، و من، با چشمان باز، در این گورستان زنده‌ها قدم می‌زدم.»

  • کتاب
    نویسندهژوئل اگلوف
    مترجماصغر نوری
    ناشرافق
    سال انتشار1392
    تعداد صفحه112
    قطعرقعی
    شابک9789643699376
    نوع جلدنرم
  • هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.