مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب اسب ها و آدم ها (میراث فاکنر 3)،(شمیز،رقعی،افق)

  • دسته بندی:جوان و بزرگسال
  • کد:117448
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: ویلیام فاکنر
    • مترجم: احمد اخوت
    • ناشر: انتشارات افق

ویلیام فاکنر بر اوج قله ی داستان کوتاه مدرن آمریکا ایستاده است داستان های او با فشرده کردن دید حماسی در روایت های سخت و زخمی بافتهای صمیمی مکان ، اقشار عمیق تاریخ و افسانه و همه ترس ها ، وحشیگری ها و حساسیت های انسان را بر می انگیزاند. فاکنر خود می گوید” من شاعری شکست خورده ام شاید همه ی رمان نویسان در ابتدا می خواستند شعر بنویسند و زمانی که متوجه شدند نمی توانند داستان کوتاهکه بعد از شعر بالاترین جایگاه را دارد را انتخاب کردند. و چون در این نیز شکست خوردند آن موقع تصمیم گرفتند که رمان بنویسند”. این مجموعه شامل چند داستان کوتاه از ویلیام فاکنر با ترجمه ی اخوت است. که پیش از هر کدام معرفی و مقدمه ای به قلم مترجم نوشته شده است.

گزیده ای از کتاب :

هنری می‌گوید: «بفرستش گوشه‌ی باربند.»
با هزار زحمت اسبه را می‌آورند یک گوشه و هنری حلقه‌ی طناب تو دست می‌دود طرفش اما اسبه از دست خانم آرمستید فرار می‌کند. دوباره او را می‌آورند یک گوشه و این‌دفعه هم از دست خانم آرمستید درمی‌رود. هنری عصبانی برمی‌گردد و با طناب می‌زند به خانم آرمستید. می‌گوید: «چرا جلوشو نگرفتی همین‌طور مث مجسمه گذاشتی بره؟»

همین ‌موقع بود که نگاهی انداختم به اطراف، دیدم اسنوپس ایستاده آنجا. عاقبت این مرد تگزاسی یک کاری برای این‌ها انجام داد. به‌سرعت دوید طرف این مرد گنده‌بک، طناب را از دستش گرفت قبل از آنکه هنری بخواهد برای بار سوم آن را به طرف اسبه بیندازد.

هنری چرخی داد به خود و انگار می‌خواست بپرد به مرد تگزاسی اما خب این کار را نکرد. تگزاسی رفت دست هنری را گرفت و او را از باربند فرستاد بیرون. خانم آرمستید پشت سرشان می‌رفت و تگزاسی از جیبش پولی درآورد گذاشت تو دست خانم آرمستید. حالا می‌گوید: «ببرش تو گاری، ببرش خونه.»

طوری راحت حرف می‌زد انگار داشت به او می‌گفت شام امشب خیلی چسبید. بعد باز سروکله‌ی فلم پیدا شد. می‌گوید: «این پول بابت چی بود باک؟» تگزاسی جواب می‌دهد: «فکر می‌کنه یکی از این کرّه‌ها رو خریده. زن، گفتم این بابا رو ببر.»

اما هنری نمی‌رفت. می‌گوید: «پولو پسش بده. من اسبم رو خریدم و خیال دارم نگهش دارم حتی اگه بنا باشه با تیر بزنمش.» و باز فلم بود: دست‌ها‌درجیب، سیخ ایستاده بود، مشغول جویدن. انگار اتفاقی از اینجا رد می‌شده. هنری می‌گوید: «پولو پس بگیر، منم اسبمو می‌گیرم.»

به خانم آرمستید می‌گوید: «پولو پسش بده.»
تگزاسی می‌گوید: «تو از من اسب نخریدی. زن، اینو ببر خونه.»

    • نویسنده ویلیام فاکنر
    • مترجم احمد اخوت
    • ناشر انتشارات افق
    • نوبت چاپ چهارم
    • تعداد صفحه 202
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.