افسانه ی غول دست کج و 4 افسانه ی دیگر (شمیز،رحلی،هوپا)

افسانه ی غول دست کج و 4 افسانه ی دیگر (شمیز،رحلی،هوپا)

5 / 0 0 نظر
اشتراک گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!
کپی کردن لینک
  • یکی بود ، یکی نبود. یک غول بود که توی جنگل کاج بود. دستش کج بود. راه که می رفت ، دستِ کجش می‌رفت توی خانه‌ی غول‌ها. یواشکی چیزی را کِش می‌رفت و به‌ جایش میوه‌ی کاج می‌گذاشت. غول‌ها هر روز می‌دیدند که خانه‌ ها خالی می‌شوند. قایم شدند و فهمیدند کار کیست. گفتند: یا دست کجت را صاف کن ، یا از اینجا برو! اما دست کج ، هر کار کرد ، دستش به حرفش گوش نکرد و صاف نشد....

  • هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.