کتاب بافته ز جان نوشتهٔ شیون می یورا و ترجمهٔ آزاده سلحشور است. نشر فرهنگ معاصر این رمان ژاپنی را روانهٔ بازار کرده است.
کتاب بافته ز جان، فراتر از یک رمان یا زندگینامه است. این کتاب به اهتمام مترجم، دایرةالمعارفی از شخصیتهای اثرگذار و رویدادهای مهم زندگی شوروی در حاشیهٔ متن را به خواننده ارائه کرده است. این کتاب، قصهٔ زنی است که از نوجوانی گامهایی راسخ در مسیر پیشرفت برداشته و خطمشی حزبی را اصل غیرقابلانکار در تمام ابعاد زندگی پنداشته است. او برای رسیدن به قلههای جاهطلبی سیاسی زندگیهای بیشماری را ویران کرد؛ اگرچه نقش او در تحول فرهنگ و هنر در شوروی قابل چشمپوشی نیست. «کاترینا» در سالهای پایانی زندگی، نسبت به همهٔ باورهای حزبی خود تردید کرد و زمانی که مخالفانش او را بهراحتی از صحنهٔ بازی بیرون میرانند، چارهای جز خودکشی برای او باقی نماند.
گزیده ای از کتاب :
«میدوری کیشیبه، برای اولینبار در طول سه سالِ کاری در شرکت کتاب گمبو، پایش را به ساختمان فرعی واقع در گوشهٔ محوطهٔ شرکت گذاشت و بیدرنگ سهبار پشت سر هم عطسه کرد.
به گردوخاک و تغییر ناگهانی آبوهوا حساسیت داشت. وارد شدن به اتاقهایی که خیلی خوب تمیز نشده بودند و دمایشان هم با بیرون خیلی متفاوت بود باعث عطسه و آبریزش بینیاش میشد. ساختمان فرعی جایی بود که امکان داشت اوقات سختی را در آن بگذراند.
بهمحض اینکه درِ بزرگ چوبی را باز کرد سرمای شدیدی را در راهروی کمنور احساس کرد. هوا بوی نا میداد، درست مثل کتابخانه.
اینجا هیچ شباهتی به ساختمانِ مدرن اصلی نداشت. واقعاً درست آمده بود؟ همیشه در مورد ساختمان فرعی شنیده بود ولی فکر میکرد جایی شبیه انبار تجهیزات باشد. ساختار چوبی سبک غربیاش بهشدت از مُد افتاده بود. بااینحال وقتی وارد شد، کاملاً میشد فهمید که هنوز از این ساختمان، علیرغم قدیمی بودنش، استفاده میشود. کفپوشهای چوبی و نردههای راهپلهها از شدت کهنگی به رنگ زرد درآمده بودند. دیوارها سفیدِ گچی بودند و سقف بلند طاقیهای ظریفی داشت. بینیاش دچار خارش شد ولی در گوشهوکنار ساختمان خبری از گردوخاک نبود. کاملاً مشخص بود که هر روز از این ساختمان استفاده میشود و از آن خوب نگهداری شده.
ببخشید...
داخل راهرو شروع کرد به صدا کردن.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.