بوی مرگ در روسیه با آفریقا کلی توفیر داشت. در آفریقا هم زیر آتش سنگین انگلیسی ها، مردارها بین خط ها می ماندند و کسی یک مشت خاک رویشان نمی ریخت ولی در عوض آفتاب کارشان را می ساخت. شب که می افتاد، باد می آمد و بویشان را می آورد. سنگین و شیرین و ماندگار. خیک ها باد می کردند و زیر نور ستاره های طاق آسمان مثل شبح از جا پا می شدند و انگار می ایستادند به آخرین جنگ شان که ساکت بود و بی امید پیروزی و تازه هرکدام تنهایی. ولی باز روز بعد دوباره می افتادند به آب رفتن و انگار سینه به خاک می کشیدند که بروند توش و اگر بختشان می زد و همان روزها گیر یکی می افتادند که پس شان بیاورد، مثل پر کاه سبک بودند.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.