تابان، برج استخوان

«تابان، برج استخوان»، دومین جلد از مجموعه‌ی رمان‌های تابان نوشته‌ی شیوا مقانلو، روایتی معمایی و رازآلود است که شخصیت اصلی‌اش، دکتر تابان رودکی – باستان‌شناس جوان و موفق – را به یزد می‌برد. او به دعوت یکی از دوستان قدیمی‌اش، برای تحقیق در مرگ مشکوک کاوه، پسرخاله‌ی جوان آن دوست، وارد این شهر می‌شود. دوستش باور دارد که این مرگ، ناشی از سوءمصرف مواد نبوده و رازی عمیق‌تر در میان است. تابان با پذیرش این مأموریت، خود را در هزارتویی از اسرار پنهان می‌یابد که ریشه در وقایع تاریخی و باستانی یزد دارند. این کاوش نه تنها او را با ماجراهایی پرتنش و عجیب روبه‌رو می‌کند، بلکه مجبور به مواجهه با عشقی قدیمی می‌سازد که اکنون زندگی دیگری برگزیده است.

این رمان، همچون جلد نخست مجموعه («اسرار عمارت تابان») و جلد سوم («تابان، مرز آسمان»)، فضایی جنایی-معمایی دارد و شیوا مقانلو با قرار دادن شخصیت‌ها و رویدادهای تخیلی در مکان‌های واقعی تاریخی و باستانی، خواننده را به سفری جذاب در جغرافیا، فرهنگ و تاریخ کمترشناخته‌شده‌ی ایران می‌برد. نویسنده با توصیف‌های دقیق و مقدمه‌چینی ماهرانه، از همان صفحات آغازین – که در فضای دخمه‌های یزد می‌گذرد – مخاطب را غافلگیر و همراه داستان می‌سازد.

«تابان، برج استخوان» رمانی خوش‌خوان، قصه‌گو و پررمزوراز است که لذت یک ماجراجویی معمایی را به علاقه‌مندان رمان فارسی هدیه می‌دهد.

«صبح زود بود و باد خنکی از سمت کوه‌های اطراف می‌وزید. تابان از ماشین پیاده شد و به برج‌های خاموش دخمه‌ها نگاه کرد. سکوتی سنگین بر فضا حاکم بود، گویی این مکان هنوز رازهایش را در دل سنگ‌ها و استخوان‌های فراموش‌شده نگه داشته بود. ناگهان، در میان سایه‌ها، چیزی توجهش را جلب کرد – جسدی که آنجا افتاده بود، انگار منتظر کسی که بیاید و داستانش را بازگو کند.»