آهسته کنارم نشست. نگاهش را به من دوخت و من نگاهم را به سمت سیب های رقصان روی آب کشاندم.
آرزوی امسالت رو بهم نگفتی اما من آرزوم رو بهت می گم جهاندخت.. به چشمان کشیده ام زل زد و من سر به زیر انداختم از نفس گیری چشمانش.
می دونی آرزوی من چیه؟ آرزوی من اینه که صاحب گردنبد فروهر توی گردنت بشم.
نفس در سینه ام حبس شد. صدای مردانه ی خش دارش قلبم را به لرزه درآورده بود و من آرزوی امسالش بود؟!
نویسنده | زهرا یزدانی |
---|---|
ناشر | شقایق |
شابک | 9789642162505 |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.