در کتاب جودی دکتر می‌شود هوس تازه‌ای به سر قهرمان دمدمی داستان ما زده است: هوس دکتر شدن! لابد پیش خودتان می‌پرسید «حالا چرا دکتر شدن؟». خب، اگر دیگر آثار مجموعه‌ی جودی دمدمی را خوانده باشید، احتمالاً می‌دانید که نمی‌توان جواب سرراستی به این سوال داد. آخر، راستش را بخواهید، خواسته‌ها و هوس‌های ناگهانی جودی هیچ‌وقت دلایل روشنی ندارند. به هر حال، مهم این است که جودی در حال حاضر هوس دکتر شدن کرده و مثل همیشه، حاضر است در مسیر تحقق هوسش، دست به هر کاری بزند؛ حتی اگر لازم باشد، حاضر است شکم قورباغه‌ی برادر بیچاره‌اش را با چاقوی جراحی بشکافد و بعد از بررسی اعضای داخلی حیوان بینوا، آن را مجدداً به هم بدوزد. بیایید دعا کنیم خدای بزرگ رحم کند و هرچه زودتر هوس دکتر شدن را از سر قهرمان دیوانه‌ی داستان ما بیندازد. وگرنه معلوم نیست در آینده شکم چند حیوان به دست او پاره شود!...