شکستها، افتراقها و انشقاقها، چنان زندگی ما را در برگرفتهاند که از لحظهای، به یقین میدانیم که دیگر آن آدم پیشین نیستیم. بهواقع ما بنا به عمق درونیاتمان و ژرفای تجربههای زیستهمان، از لحظههایی، یک زندگی زندگینشده را به چشم میبینیم که حسرت را برای ما معنا میکنند. عشقی بهغایت در کمال و اکمل که ازدست میشود، یا با مرگ یا با بیوفایی معشوق، ازدواجی که به جدایی منجر میشود و خانوادهای که فرومیپاشد، فرزندی که بهسرعت و پیش از ما، از بودن درمیگذرد و ...، همهی اینها حسرت را از برای زندگی نازیسته برایمان به ارمغان میآورند و ردشان از ما بیرون نمیرود. پرسش اینجاست که با این زندگی حسرتآلود، با این سرخوردگیهای ورای تحمل چه باید کرد؟ آدام فیلیپس در کتاب «حسرت؛ در ستایش زندگی نازیسته» فلسفه، ادبیات و هنر را پیش رو گذاشته و با حضور هرآنچه در مقام یک روانکاو از مواجهه با بیماران سرخورده فراگرفته، عبور از سودازدگی زندگیهای موازی شخصیمان را طریقتی میداند که باید فهمش کنیم. اینکه شکست عاشقانهی عمیق، شما را از رجعت به عشق و ایمان به حضور و نیازش بر حذر میدارد، اینکه یک خانوادهی ازهمپاشیده شما را از ازدواج دوباره ترسان کرده و... و بسیاری از سرخوردگیهای گونهگونی که در زندگی داشته و داریم، بهواقع نمیتوانند دلیلی باشند بر این نظر که عشق، ازدواج و... فقط همانی بود که میتوانست باشد و دیگر نیست؛ حسرت، به همهی آن شکافهای عظیمی که ما را دوشقه کردهاند، از منظر بخشی از طریقت شناخت خویشتنمان نگاه کرده و هرآنچه زندگینشدهاست را بخشی از مسیر زندگی شده و درجریان میبیند که باید در پیاش بود.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.