«خطای نسلها» رمانی اثر نانسی هوستون، نویسنده کانادایی است که برنده جایزه فمینا و فرانتس تلویزیون در سال ۲۰۰۶ شده است. نانسی هوستون تحصیلکرده مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی فرانسه است. او اولین رمانش با نام «واریاسیونهای گلدنبرگ» را در ۱۹۸۱ نوشت که برنده جایزه کنترپوان شد. هوستون تا کنون بیش از ۲۰ رمان منتشر کرده است و جوایز معتبری چون گنکور، فمینا و لیور انتر را در کارنامه دارد. هویت، کودکی، مادی، موسیقی، جنگ، مذهب و مسایل زنان از درونمایههای عمده رمانهای هوستون به شمار میروند. در رمان «خطای نسلها» چهار کودک از چهار نسل و هویت متفاوت قصه یک خانواده را روایت میکنند. سل، راندال، سادی و کریستینا. سادی مادربزرگ سل و راندال پدر او است و کریستینا مادر مادربزرگ سل است. ما با سل در سال ۲۰۰۴، با راندال در ۱۹۸۲، با سادی در ۱۹۶۲ و با پیرترین فرد قصه یعنی کریستینا در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ همراه میشویم تا داستان زندگی این خانواده را در طول سالها، از زبانها و اندیشهها و هویتهای متفاوتی در بسترهای متفاوت اجتماعی بخوانیم: «پدربزرگ میگفت: «گاهی چارهای نداریم، یا باید کشت یا کشته شد، نکته همینست.» در دعای فیض و برکت، پدربزرگ از خدا میخواست تا از پدر و لوتار در برابر دشمن محافظت کند و این حرف عذابم میداد. چون قطعاً خانوادههای روسی هم از خدا میخواستند که مردانشان را در برابر دشمن حفظ کند، فقط وقتی آنها میگفتند دشمن، در مورد ما صحبت میکردند و در کلیسا، وقتی کشیش میگفت که باید برای هیتلر دعا کنید، به مردم در کلیساهای روسیه فکر میکردم که برای پیشوای خودشان دعا میکردند.» هوستون در مصاحبهای گفته است هر چهار بچه رمان «خطای نسلها» به نوعی نمایانگر بخشی از شخصیت خود اویند: «من هر چهار بچهٔ رمان خطای نسلها بودم: منحرف و بیرحم مثل سُل، آشفته و عصبی مثل راندال، بینهایت ناراحت و پرخاشگر مثل سادی، شاد و سرزنده مثل کریستینا. همهٔ اینها را تجربه کردم. در حقیقت، ما خیلی پیچیدهتر از آن چیزی هستیم که در مورد زندگی خودمان برای خود و دیگران تعریف میکنیم. به توصیف برخی از جنبههای وجودی خویش عادت کردیم و نه بقیهٔ جنبهها. داستانی از زندگی خود میسازیم و بهنحوی خود را قربانی، سازگار و خوب جلوه میدهیم.»
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.