«داستان کسلکننده»، نوولایی از آنتون چخوف، نویسنده روس، در نوامبر 1889 منتشر شد و چونان آینهای از عمق تنهایی انسانی، روایتی تلخ و تأملبرانگیز از افول تدریجی یک استاد برجسته پزشکی به نام نیکولای استپانوویچ میسراید؛ مردی سرشار از نشانها و مدالهای روسی و خارجی که در بند بیخوابیهای شبانه و ضعفهای ویرانگر جسمانی و روانی گرفتار آمده است.
در دل تاریکیهای زندگی، نیکولای با بیماری نامشخصی دستوپنجه نرم میکند که – به گمان خودش – شش ماه بیشتر مهلت ندارد، و با نگاهی ژرف به دلایل زوال خویش، به بیگانگی عمیق از جهان اطرافش اعتراف میکند. او، که عمری را در کالبد دانش و شهرت سپری کرده، اکنون از برقراری پیوندهای عاطفی با لیزا، دخترش، و کتیا، نامادریاش، عاجز است؛ زیرا روحش چونان شیشهای شکسته، از رنجهای درونی پراکنده شده و هر ارتباطی را به پوچی میکشاند. چخوف، تحت تأثیر مرگ برادرش نیکولای از سل در همان سال، این اثر را آفرید و آن را به عنوان یکی از ماندگارترین دستاوردهای خویش به یادگار گذاشت: «مطالعهای نافذ در ذهن یک استاد پزشکی مسن و در حال مرگ».
«در آن شبهای بیانتها، به سقف خیره میشدم و زمزمه میکردم: "زندگی، تو چیست؟ نه عشق، نه دانش، که سایهای گذرا بر دیوار زمان. و من، چونان شمعی نیمهسوخته، در باد سرد فراموشی میلرزم." لیزا از دور نگریست، با چشمانی پر از سؤالهای بیپاسخ، اما کلماتم چونان دودی ناپدید، در هوا گم شد.»
| نویسنده | آنتون چخوف |
|---|---|
| مترجم | آبتین گلکار |
| ناشر | ماهی |
| سال انتشار | 1889 |
| تعداد صفحه | 108 |
| قطع | جیبی |
| شابک | 9789642090051 |
| نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.