«در ستایش بطالت» یکی از مشهورترین مقاله های برتراند راسل، فیلسوف نامدار انگلیسی است که نخستین بار در سال 1932 منتشر شد و از آن زمان تاکنون بارها و بارها به اشکال مختلف تجدید چاپ شده است.
راسل در این مقاله قصد دفاع از بیکاری و تنبلی را ندارد. آنچه او در نظر دارد این است که ساعات کار زیاد و بار بیش از حد کار نه فقط به هیچ وجه مفید و مساعد نیست بلکه تخریبگر است. از نظر او، مردم در سراسر جهان بیش از اندازه کار می کنند، و این باور که کار فضیلت است، خسرانی بزرگ به بار می آورد. کشورهای صنعتی و متمدن باید رویه ی گذشته اش در تبلیغات را تغییر دهد. راسل پیشنهاد می دهد که به دلیل پیشرفت تکنولوژیک، لازم است ساعات کار کاهش یابد و درعوض با افزایش کیفیت کار اوقات فراغتی برای انسان ها فرهم شود که بتوانند خواسته ها و علایق شخصی خود را دنبال کنند. راسل پیش بینی می کند که اگر همه فقط چهار ساعت در روز کار کنند، هم نرخ بیکاری کاهش می یابد و هم شادی مردم افزایش می یابد.
گزیده ای از کتاب:
واقعیت این است که جابجا کردن ماده تا حدودی برای حیات ما ضروری است. ولی مسلماً یکی از غایات زندگی بشر به شمار نمیرود. وگرنه بایست هر عملهای را برتر از شکسپیر میدانستیم. در این زمینه به دو دلیل به اشتباه افتادهایم. یکی ضرورت راضی نگهداشتن فقراء که هزاران سال است اغنیا را واداشته در باب شأن کار و کوشش داد سخن بدهند. درحالیکه مراقب بودهاند خود از این حیث بینصیب باقی بمانند. دیگری احساس خرسندی تازهای است که ما را به وجد میآورد از تغییرات هوشمندانهی شگفتانگیزی که میتوانیم در سطح زمین پدید بیاوریم. این انگیزهها هیچ یک جاذبهی وافری برای کارگر واقعی ندارد. اگر از او بپرسند بهترین بخش زندگی خود را چه میداند. بعید است بگوید: «من از کار یدی خوشم میآید. چون باعث میشود احساس کنم که شریفترین وظیفهی بشری را انجام میدهم. و این که دوست دارم بدانم آدم چقدر میتواند سیارهاش را دگرگون کند. درست است که بدنم نیاز به زمانی برای استراحت هم دارد. و ناچارم به بهترین شکل ممکن آن را برآورده کنم. ولی هیچوقت آنقدر خوشحال نمیشوم که صبح میرسد و میتوانم به سرکاری برگردم که خشنودی من از آن است.» من هرگز نشنیدهام که کارگری چنین چیزی بگوید.
آنها کار را همانطور که باید تلقی میکنند. وسیلهای ضروری برای امرارمعاش؛ و اوقات فراغت برایشان سر منشا هر شادیای است که از آن لذت میبرند. خواهند گفت که اندکی فراغت البته دلچسب است. ولی اگر قرار باشد مردم فقط چهار ساعت از بیست و چهار نکوهشی است بر تمدن ما؛ و در هیچ دورانی پیشازاین صادق نبوده است. سابقاً ظرفیتی برای خوشی و تفریح وجود داشت که تا اندازهای به سبب کیش بهرهوری بسته و محدود مانده است. انسان مدرن میپندارد که هر کاری باید به خاطر چیز دیگری انجام شود. و نه هرگز به خاطر خودش. مثلاً اشخاص خشک و جدی پیوسته عادت رفتن به سینما را سرزنش میکنند و میگویند که این کار باعث میشود جوانان به راه خلاف کشیده شوند. ولی همهی کارهای مربوط به تولید یک فیلم درخور احترام است « چونکه کار است» چونکه درآمدزاست. این تصور که فعالیتهای مطلوب آنهایی هستند که درآمدزایند. همهچیز را شلم شوربا کرده است. قصابی که گوشت در اختیار شما میگذارد و نانوایی که نان، ارجمندند چون پول درمیآورند؛ ولی وقتی شما از همین غذایی لذت میبرید که ایشان عرضه کردهاند کمعقلی بیش نیستید مگر آنکه فقط بخورید تا برای کار کردن نیرو بگیرید. کل فرض بر این است که پول درآوردن خوب است و خرج کردن آن بد. با توجه به این که اینها دو روی یک سکهاند. این حرف مهمل است؛ نیز مثل آن است که کسی بگوید کلید خوب است ولی سوراخ کلید بد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.