مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب در عمق صحنه

اون وقت منو با خودش برد و بهم گفت که خودش دم در وا می‌ایسته و نمی­آد تو‌، آخه اگر شوهرش بفهمه پوست از سرش می­کنه. بعدم گفت‌‌: «کاش عبرت گرفته باشه و سر عقل بیاد و دیگه از این کارها نکنه‌.» اون روز رفتم نشستم پشت اون شیشه‌. آبجی اشرف بیرون ایستاد و با من نیومد تو‌. می­ ترسیدم. خیلی می­ترسیدم. خیلی شلوغ بود. قلبم همین جور تند و تند می­زد. بعد یه دفعه از اون طرف صدا بلند شد. بعدشم یه زن اومد پشت شیشه، می­گم یه زن. آخه اول مامانو نشناختم‌، ولی خودش بود‌. مامان بود‌. چقدر عوض شده بود‌، خدا‌، صورتش پر چین‌و‌چروک شده بود و چشاش گود افتاده بود. پیر پیر شده بود‌، دلم خیلی براش سوخت‌. بغضم ترکید و زدم زیر گریه‌، «مامان!»

    • نویسنده فریبا وفی
    • ناشر انتشارات چشمه
    • نوبت چاپ هشتم
    • تعداد صفحه 92
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.