دشمن پنهان

کتاب «دشمن پنهان» (The Secret Adversary)، دومین رمان جنایی آگاتا کریستی، برای نخستین بار در ژانویه 1922 منتشر شد و با نثری پرجنب‌وجوش و دیالوگ‌های طنزآمیز، دو شخصیت ماندگار تامی بریسفورد و تاپنس کاولی را به دنیای داستان‌های کارآگاهی معرفی می‌کند؛ جوانی جسور و دخترکی زیرک که در سه رمان دیگر و یک مجموعه داستان کوتاه از کریستی نیز حضور خواهند یافت. داستان در بستر پس از جنگ جهانی اول روایت می‌شود، جایی که کشتی لوسیتانیک در حال غرق شدن است و مردی آمریکایی، مدارک سرراست مهمی را –اسنادی که می‌توانند سرنوشت جنگ را دگرگون کنند– به دختری جوان می‌سپارد تا به سلامت به مقصد برسند. در سوی دیگر، تامی و تاپنس، دوستان دوران کودکی که با بیکاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند، یکدیگر را بازمی‌یابند و با شوق ماجراجویی، شرکتی به نام «ماجراجویان جوان» تأسیس می‌کنند؛ شغلی ساده آن‌ها را به ورطه‌ای از خطرات و توطئه‌های پیچیده می‌کشاند، جایی که مدارک گمشده جنگ اکنون می‌توانند به سود دشمنان عمل کنند. تامی و تاپنس باید ردی از دختر ناپدیدشده و اسناد حیاتی بیابند، در سفری پر از هیجان که مرز میان وفاداری و خیانت را محو می‌کند. این رمان، که اطلاعات آن با منابع معتبر همخوانی دارد، در سال 1983 به اقتباس تلویزیونی درآمده و علاوه بر آن، اقتباس‌های رادیویی و نمایشی گوناگونی را به خود دیده است.

«جنگ تمام شده بود، اما ویرانه‌هایش هنوز بر جای مانده بود. تامی بریسفورد، با کت و شلوار فرسوده‌اش، از پله‌های ایستگاه ویکتوریا پایین می‌آمد. بیکاری مثل سایه‌ای سنگین بر شانه‌هایش نشسته بود. ناگهان، صدایی آشنا فریاد زد: "تامی!" و تاپنس، با کلاه حصیری شیک اما خالی از پول، به سویش دوید. "خدایا، چقدر بزرگ شدی! بیا با هم ماجراجویی کنیم، قبل از اینکه از گرسنگی بمیریم!" آن‌ها خندیدند، و در آن لحظه، "ماجراجویان جوان" زاده شد...»