الری وارد شهر کوچکی به نام اکوریج میشود، شهری که تا به حال در آنجا نبوده و چیزهای عجیبی در موردش به گوشش رسیده است. در این شهر مردم همدیگر را میشناسند و روابطشان بسیار در هم گره خورده است. خالهی الری زمانی که 17 ساله بود در این شهر گم شد. 5 سال قبل نیز یکی از برندگان مراسم رقص مدرسه کشته شد و اینگونه نام این شهر بین مردم پیچید. اکنون الری با شرایطی که برایش به وجود میآید ناچار است به این شهر برود و با مادربزرگش که خیلی او را نمیشناسد، زندگی کند. هر چند شهر اکوریج در ظاهر زیبا به نظر میرسد با این حال اسراری در خود پنهان دارد. پیش از اینکه سال تحصیلی الری آغاز میشود، فردی به شکلهای گوناگون ادعا میکند که در روزهای آینده قتلی رخ خواهد داد و پیوسته هشدار میدهد که مراسم رقص آن سال نیز به همان خطرناکی و وحشتناکی پنج سال قبل خواهد بود. در روزهای بعد گویی که قرار است این ادعاها درست به نظر برسند، دختر دیگری گم میشود. الری میداند که راز و رمزهایی وجود دارد؛ رازهایی که مادر و مادربزرگش از آن باخبرند و او هر چه بیشتر در اکوریج میماند، اطمینان بیشتری پیدا میکند که همه چیزی را از او مخفی میکنند. این رازها بسیار خطرناکاند و اغلب مردم نمیتوانند آنها را با خود نگه دارند. به همین علت در شهر اکوریج بهتر است راز خود را نزد کسی فاش نکنید.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.