کتاب رستگاری یک قدیسه در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. کیگو هیگاشینو، نویسنده ژاپنی رمانهای معمایی و پلیسی در این کتاب، داستان دیگری از کارآگاه گالیله را نوشته است؛ کارآگاهی که با ظاهر شدن در داستانهای او، پروندههای جنایی را در دست میگیرد و رازهای پنهانی را آشکار میکند.
داستان از این قرار است: ماشیبا، شوهر آیانه به قتل رسیده است و آیانه، اولین مظنون پلیسها است. اما آنها هیچ مدرکی برای متهم کردن او ندارند.
ماشیبا، بیزنسمن ثروتمندی است که یک سال پیش با زنی به نام آیانه ازدواج کرده است. اما او برای ادامه دادن زندگی مشترک شرطی گذاشته است. آنها باید در طی یک سال بچهدار شوند وگرنه ماشیبا، آیانه را ترک میکند. حالا یک سال گذشته و آیانه باردار نشده است. ماشیبا تصمیمش را به همسرش میگوید و او با دل شکسته، تصمیم میگیرد تا آخر هفته را نزد خانواده خودش سپری کند. وقتی از سفر برمیگردد با جسد بیجان همسرش روبهرو میشود.
آیانه، اولین کسی است که پلیسها به او مظنون میشوند. او باید قاتل بسیار حرفهای و زبردستی باشد چراکه در زمان قتل، کیلومترها دورتر از خانه بوده است و هیچ ردی از خود به جا نگذاشته است. درواقع همین موضوع نیز سبب میشود تا کارآگاهان پرونده نتوانند او را محکوم کنند.
درست در همین لحظه است که کارآگاهان پرونده، کارآگاه کوساناگی و کارآگاه اوتسومی با کسی تماس میگیرند که امیدوارند بتواند مشکل را برایشان حل کند؛ یوکاوا، فیزیکدان برجستهای است که هرچند سمت رسمی در اداره پلیس ندارد، اما با کارآگاهان دوست است. او ذهن توانایی دارد و معماهای بسیاری را حل کرده است. همین شده که دوستانش هم او را کارآگاه گالیله صدا میزنند.
حالا تیم کارآگاهان امیدوارند که با اضافه شدن کارآگاه گالیله به پرونده، بتوانند قاتل را پیدا کنند. او چه کسی بوده و چطور توانسته است ماشیبا را به قتل برساند؟
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.