لوک که برای متحد کردن شهرهای درحال جنگ و رونق دوباره ی علم و دانش در آن ها، از جانب پیش بینان به عنوان شهریار آینده انتخاب شده بود اکنون با کشتن برادرش، شهریار وینچستر شده است. حالا او با حمله به شهرهای دیگر و فتح آن ها پیش بینان را به اهدافشان نزدیک تر می کند اما خیلی زود بر سر غرور لوک و دشمنی او با ادموند اوضاع بهم می ریزد و میان پیروانش دودستگی ایجاد می شود.
گزیده ای از کتاب:
شمشیرم را تا نیمه از غلاف بیرون کشیدم. چشمان همه، چشمان دوستان دروغین و دشمنانم، به من دوخته شد. خیلی ها منتظر بهانه بودند تا مرا بکشند. شمشیر را به غلاف برگرداندم.
گفتم: «این پایان ماجرا نیست. من هنوز هم شهریار شما هستم و روزی که این نکته را بفهمید دور نخواهد بود. امروز را خوب به خاطر بسپارید و بدانید از دانه هایی که کاشتید محصولی خونین درو خواهید کرد.»
هاردینگ تبسمی کرد و گفت: «تا وقت باقی است بدون خون ریزی شهر را ترک کن.»
برگشتم و از آنجا بیرون رفتم.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.