سینه ریز

رمان «سینه‌ریز»، یکی از تازه‌ترین آثار داستانی کاوه میرعباسی، مترجم برجسته و نویسنده‌ای که در سال‌های اخیر به داستان‌نویسی روی آورده، در سال 1400 خورشیدی توسط نشر چشمه منتشر شد. این رمان با نثری روان و گیرا، داستان دو دوست قدیمی، داوود پورجمشید و ناصر دیلمی را روایت می‌کند که پس از سال‌ها جدایی، به‌طور اتفاقی در مطب پزشکی دوباره همدیگر را می‌بینند. داوود، مردی میانسال و معقول که با بیماری لاعلاجی دست‌وپنجه نرم می‌کند، ناصر را به خانه‌اش دعوت می‌کند تا خاطرات گذشته را زنده کنند. اما ناصر، که هم‌سن داوود است، زندگی‌ای پر از انزوا و رنج را تجربه کرده و هنوز مجرد است؛ رازی هولناک از جوانی‌اش، که به یک سینه‌ریز گره خورده، او را به این حال و روز کشانده است. دیدار دوستانه این دو، به‌تدریج از فضایی صمیمی به تنشی پر از ابهام و گذشته‌ای تاریک می‌رسد و خواننده را برای پایانی غافلگیرکننده آماده می‌کند. محور اصلی داستان، شاید در یک کلام، انتقام باشد؛ انتقامی که ریشه در حادثه‌ای تلخ دارد و تبعات آن، زندگی‌ها را زیرورو می‌کند. میرعباسی، که با ترجمه آثار نویسندگان برجسته‌ای چون بورخس، مارکز و یوسا شناخته شده، در «سینه‌ریز» با تجربه‌ای نو در ژانر جنایی-روان‌شناختی، اثری خلق کرده که هم برای مخاطبان قدیمی‌اش جذاب است و هم خوانندگان جدید را مجذوب می‌کند.

برای همراهی با قلم پرکشش و ژرف کاوه میرعباسی، گزیده‌ای کوتاه از «سینه‌ریز»:

<<داوود زیر نور کم‌سوی اتاق، به ناصر نگاه کرد. انگار سال‌ها توی چشم‌هاش قفل شده بود. ناصر لبخندی تلخ زد و گفت: «یادته اون سینه‌ریز؟» و سکوت، انگار رازی رو تو خودش بلعید که هنوز وقت فاش شدنش نبود.>>